قَالُوا سُبْحَانَكَ مَا كَانَ يَنبَغِي لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنْ أَوْلِيَاءَ وَلَكِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا

گویند: منزهی تو [از شرک در عبادت - خواندن غیر]، برای ما مجاز و سزا نبود که جز تو اولیائی برگیریم [ما حقیرتر از آنیم که چنین گزافی گفته باشیم]، 17 اما تو [خود، با وجود ناشکری و شرک در عبادت]، آنها و پدران‌شان را [از نعمت‌هایت و عمر طولانی] بهره‌ مند ساختی تا [جائی که با غرقه شدن در نعمت] یادت را هم به فراموشی سپردند و قومی بی‌بهره [=بی‌ثمر و تباه] شدند. 18

17- جمله «مَا کَانَ یَنْبَغِی لَنَا» نوعی محال و ممتنع و غیرممکن بودن موضوع را می‌رساند، آنچنانکه فرمود: «محال است خدای رحمن فرزندی داشته باشد» [مریم 92 (19:92) ] یا: «محال و غیرممکن است که خورشید به ماه برسد» [یس 40 (36:40) ]، «و ممکن نیست ما به پیامبر شعر آموخته باشیم» [یس 79 (36:79) ]، «ممکن نیست قرآن را شیاطین بر پیامبر نازل کرده باشند» [شعراء 211 (26:211) ].
آیات 116 (5:116) تا 118 سوره مائده در ارتباط با غلوّ مسیحیان درباره حضرت عیسی(ع) با تفصیل جامع‌تری این آیه را توضیح می‌دهد.

18- بهره عمر آدمی، همین بیدار و هشیار بودن و تدارک زندگی ابدی است، سوگند به عصرِ روز یا عصرِ عمر و زمانه، که همه انسان‌ها در متن خسران و زیان هستند، مگر کسانی که ایمان آورده و عمل شایسته‌ای انجام داده و یکدیگر را به حق و پایداری در تحقق آن توصیه کنند، بیانگر همین بی‌ثمر و تباه شدن زندگی‌های بی‌هدف است.