وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَـوْلَا أُنزِلَ عَلَيْنَا الْمَلَائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا كَبِيرًا
کسانی که امید به ملاقات ما ندارند، 22 گویند: چرا فرشتگان [به جای محمد] بر ما نازل نشدند، یا چرا پروردگارمان را نمیبینیم؟ آنها خود را [به خیالشان] بزرگ دیده و [از حدّ خود] تجاوز کردند، چه تجاوز بزرگی! 23
22- «لقاء پروردگار» را اغلب مترجمان ملاقات خدا در روز قیامت و رستاخیز شمردهاند، هر چند این معنا در مواردی صدق میکند، اما به نظر میرسد لقاء ربوبی تنها در آخرت نیست، وقتی خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است، امکان برقراری ارتباط [ملاقات] با او همواره برقرار میباشد. لقاء ربوبی، همین نزدیک شدن و پیوند بنده با پروردگار است. همچنانکه دانشآموز با گوش سپردن به تدریس معلم و خواندن هر کلمه از کتاب او، به درک و فهم و ملاقات [تلاقی، تلقی، القاء...] مرتبهای از هویت علمی معلم نزدیک میشود، ما نیز اگر گوش دل به کلام حق سپرده باشیم و به آن عمل کنیم، پله پله به لقای او نزدیک میشویم.
مشرکین از آنجائی که امکان ارتباط با خدا را جز از طریق بُتها، که آنها را شفیع و واسطه میشمردند، ممکن نمیدانستند، نزول مستقیم و بیواسطه وحی به بشری عادی، به خصوص یتیم و فقیر، یعنی «نبوّت» را باور نمیکردند و پیش خود میپنداشتند که اگر چنین ارتباطی امکانپذیر باشد، چرا بر ما که ثروتمندتر و قدرتمندتر هستیم نازل نشده است!؟
23- بنده به نسبتی که از منیّتهای خود دور شود، به خدا نزدیک میگردد، پیامبر آنقدر در برابر خدا خاشع و خاضع بود که به مقام «عبدالله» نائل شد. اما مشرکان در قله منیّتهای خود انتظار داشتند مخاطب خدا واقع شوند! کلمات «اسْتَکْبَرُوا» یا «عُتُوًّا کَبِیرًا» هر دو از «کبر» مشتق شدهاند، آنها با همین استکبارشان از حدّ تعادل به شدت خارج شدند.
«عُتُو» را نافرمانی و تجاوز معنا کردهاند، اما معنای اصلی آن همان گذشتن از حدّ اعتدال است. قرآن بادهای بسیار سرد را «رِیحٍ صَرْصَرٍ عَاتِیَهٍ» [حاقه 6 (69:6) ] و پیری در حدّ فرتوتی را «...مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا» [مریم 8 (19:8) ] نامیده است.