قِيلَ لَهَا ادْخُلِي الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَكَشَفَتْ عَن سَاقَيْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِيرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَـمِينَ

به او گفته شد: به کاخ اندر آی، پس همین که آنرا دید، گمان کرد برکه آبی [زلال] است و ساق‌پوش خود را [برای جلوگیری از خیس شدن] بالا زد! 57 [سلیمان] گفت: [این آب نیست] قصری است فرش شده از شیشه بلورین. 58 [ملکه سبا با مشاهده این برتری علمی و تکنیکی] گفت: پروردگارا، من بر خود ستم کرده‌ام و اینک به همراه سلیمان تسلیم خدای پروردگار جهانیان شدم. 59

57- اصل بیست و یکم: «مات و مبهوت کردن حریف با علم و تکنیک برتر». در واژه «صرح» همچون صراحت و تصریح و... شفافیت و آشکار بودن نهفته است، ظاهرا صرح به فضای باز و صحن و حیاطی گفته می‌شود که وسیع و روباز باشد. گویا سلیمان با صنعتی پیشرفته‌تر از زمان، سقفی شیشه‌ای روی آبی جاری در سرای خود قرار داده بود که تازه‌واردان ناآشنا گمان می‌کردند پای در میان آب می‌نهند و به همین خاطر ملکه سبا دامن خویش برای عبور از آن بالا گرفته بود.

58- اهل لغت ممّرد را صاف شده و عاری از خلل و فرج یعنی کاملا صیقل شمرده‌اند.

59- اصل بیست و دوم: «تسلیم به ربّ، هدف نهائی». این ماجرا با تسلیم ملکه سبا به همراهی سلیمان به ربّ‌العالمین پایان می‌پذیرد. نام سلیمان همانطور که ذکر شد، از سلم و تسلیم گرفته شده است و موضوع تسلیم که در آیات 31، 38، 42، 44، 59، 81، 91 این سوره تکرار شده است از محورهای مهم این داستان محسوب می‌شود و سیاست حکیمانه سلیمان در سوق دادن ملکه سبا به تسلیم از آموزه‌های زیبای این سوره است.