قَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَيِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِيِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِكَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَ
با سوگند به خدا گفتند: 65 حتما به او [=صالح] و کسانش شبیخون میزنیم [=آنها را دسته جمعی به قتل میرسانیم] 66 سپس به ولی او [=بزرگ خاندان و قبیلهاش] میگوئیم: ما به هیچ وجه در جریان قتل او و کسانش حضور نداشتیم و ما صد درصد راست میگوئیم. 67
65- خودفریبی را ببین که عدهای متعصب فریبخورده و تحریک شده به خدا سوگند میخورند که پیامبر او و خاندانش را بکشند! به نام خدا چه جنایتهائی شده و میشود!
66- چرا شبیخون و نه در روز روشن!؟ اگر کاری مطابق حق و قانون و عرف و اخلاق جامعه و مورد رضایت اکثریت مردم است، چرا در خاموشی و خفا و به هنگام خوابِ قربانی باید انجام شود؟ اگر ضرب و شتمی قانونی و قابل دفاع است، چرا باید لباس شخصیها را به جای مأموران رسمی، برای مأموریت فرستاد؟
67- وقاحت در دروغ را ببینید! ناجوانمردانهترین جنایتها را مرتکب شدن، آنگاه هزار قسم و آیه برای اثبات بیگناهی خود خوردن! ادوات تأکید [لام، نون، انّا، فعل حالیه لصادقون] که در این آیه به کار رفته است، همچون: لنبیتنه، لنقولن و انالصادقون، دلالت بر همین اصرار و ابرام و انحراف میکند.