إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَارًا سَآتِيكُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ

ـ [به یاد آر] آنگاه که موسی [در تاریکی و سرمای صحرا] به خانواده‌اش گفت: من [به راستی، نه خیالی] احساس [مطبوع] آتشی می‌کنم، 8 [کمی در اینجا درنگ کنید، می‌روم و] به زودی خبری از آن [در تشخیص راه] یا پاره‌ای آتش برای شما می‌آورم تا گرم شوید. 9

8- این صحنه از ماجرای شگفت‌آور زندگی موسی(ع)، علاوه بر این سوره، در سوره‌های طه آیه 10 (20:10) و قصص آیه 29 (28:29) هم تکرار شده است، با این تفاوت که دو بار فعل «انس» را به کار برده، یکبار فعل رَا [دید- طه 10 (20:10) ].
میان فعلِ رَای [دید] و انس تفاوت وجود دارد، در «رَای» فقط چشم است که می‌بیند، اما در انَسَ دل است، یا چشم بصیرت است، که می‌بیند. انس با اُنس و مأنوس هم‌ریشه است و در آن میل قلبی، انس گرفتن و احساس مطبوع کردن نهفته است. در این واژه نوعی مراقبت، زیر نظر گرفتن و احساس مسئولیت محبت‌آمیز هم وجود دارد. در قرآن تشخیص سن رشد و بلوغ عقلی یتیمان، برای سپردن کامل اموال به خودشان را با واژه «انس» بیان کرده است: «...فان انستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم...» [نساء 6 (4:6) ].

9- «تَصْطَلُونَ» از ریشه «صَلَی» [ملازم آتش شدن و به آن در آمدن] است که در باب افتعال، نوعی پذیرش و جذب گرمای آتش را می‌رساند. اصطلاء همان گرم شدن با آتش است.
مولوی در مثنوی خود، از این صحنه، تقابل نار با نور را برداشت کرده و به زیبائی تفاوت ظاهر با باطن و صورت با سیرت را به نظم کشیده است.
موسی آن را نار دید و نور بود
زنگیی دیدیم شب را حور بود
بعد از این ما دیده خواهیم از تو بس
تا نپوشد بحر را خاشاک و خس
ساحران را چشم چون رست از عما
کف زنان بودند بی این دست و پا
چشم بندِ خلق جز اسباب نیست
هر که لرزد بر سبب زَاصحاب نیست [دفتر 6-2320 به بعد]
در ضمن موسی در پرتو نور آتش، هم می‌خواست «خبری از راه» کسب نماید و هم آتشی برای گرم شدن بیاورد. این دو نکته به نظر می‌رسد به دو اصل: 1- کسب هدایت، 2- کسب نیرو و نصرت برای طی طریق اشارت داشته باشد [والله اعلم].