فَلَمَّا جَاءَهَا نُودِيَ أَن بُورِكَ مَن فِي النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا وَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَـمِينَ

پس همین که نزد آن [آتش] آمد، ندائی در رسید که: «مبارک است آن که در آتش و آنکه پیرامون آن است» 10 و [البته] منزه است خدای پروردگار جهانیان [از تصورات مادّی و بشری این تمثیل].

10- برکت به هر خیر و فایده‌ای که دوام و پیوستگی و رشد و افزایش داشته باشد گفته می‌شود. مبارک چیزی است که در آن فایده ثابت و همیشگی باشد. جمله: «بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَمَنْ حَوْلَهَا»، بیان این حقیقت و پیامی معنوی است که هر کس در متن این آتش و پیرامون آن باشد، در خیر و برکت است. بدیهی است آتش معمولی سوزنده و کشنده است، پس این چه آتشی است که در دل هر که افتاد به خیری ابدی می‌رسد؟ عارفان ما عمدتاً این آتش را همان آتش عشق شمرده‌اند، نگاه کنید به برخی ابیات مولوی در مثنوی:
آتشی دیدی که سوزد هر نهال
آتش جان بین کزو سوزد خیال
نه خیال و نه حقیقت را امان
زین چنین آتش که شعله زد به جان [دفتر 6- 2246]
چون درخت موسوی شد این درخت
چون سوی موسی کشانیدی تو رَخت
آتش او را سبز و خرّم می‌کند
شاخِ او انی انا الله می‌زند [دفتر 4- 3575]
آتش ابراهیم را نبود زیان
هر که نمرودی است گو می‌ترس از آن [دفتر 2- 3323]
آتش نمرود ابراهیم را
صفوتِ آیینه آمد در جلا [دفتر 6- 2052]
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
نی حدیثِ راه پُر خون می‌کند
قصه‌های عشق مجنون می‌کند [دفتر اول ابیات 9 تا 13]
آتشی در عشق در جان برفروز
سر به سر فکر و عبادت را بسوز
موسیا آداب دانان دیگرند
سوخته جان و روانان دیگرند
عاشقان را هر نفس سوزیدنی است
بردهِ ویران خراج و عُشر نیست
ملت عشق از همه دین‌ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست [دفتر 2 ابیات 1768 به بعد]