وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
و چون [موسی] به سن رشد [=بلوغ جسمی] رسید و [بر قوای نفسانی خود] مسلط شد 14 به او حکمت [=اخلاق] 15 و علم عطا کردیم و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم.
14- رسیدن به بلوغ جسمی و «استواء سنی» که در این آیه آمده است، به نظر میرسد قدرت جسمی و عقلی و برخورد مسلط و سوار شدن بر غرایز کودکی باشد. شبیه این معنا را قرآن از عالم گیاهان مثال زده است؛ نهالی که از زمین جوانه زده، نیرومندش کرده تا ستبر گردد تا بتواند روی پای خویش بایستد.
«...کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ...» [فتح 29 (48:29) ]
15- منظور از تعلیم حکمت، آموزش فلسفه و ذهنگرائی نیست، معنای حکمت در قرآن، عمدتاً جنبه عملی [نه نظری] دارد و دلالت بر «رفتار و منش» خردمندانه و خداپسندانه میکند. فردی ممکن است علم و دانش نداشته باشد، ولی رفتار و مناسبات اخلاقیاش با دوست و دشمن «حکیمانه» باشد، معنای حکمت متأسفانه در همان دوران آشنائی متفکران اولیه مسلمان، همچون ابنسیناها با فلسفه یونان، از معنای اصیل و عملی و قرآنی خود منحرف شد و جنبه نظری یافت.
واژه «حکمه» 20 بار در قرآن تکرار شده که 10 مورد آن همراه کتاب آمده است [یعلمهم الکتاب و الحکمه] و این دو، دو بال پروازند. تعلیم کتاب، آموزش قوانین و نظامات [در تشریع و تکوین] است و تعلیم حکمت، آموزش اخلاقیات در ارتباط با خدا و خلق و رفتار و عملکرد آدمی. توصیههای لقمان به فرزندش دقیقاً بر همین اخلاقیات تکیه دارد. آیات 22 (17:22) تا 38 سوره اسراء نیز که ده توصیه اخلاقی بسیار مهم را مطرح میسازد [و گویا اشاره به همان ده فرمان حضرت موسی باشد] با این جمله ختم میشود: «ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ» [اینها از جمله حکمتهائی است که پروردگارت بر تو وحی کرده].