فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَامُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَـمِينَ
و چون نزد آن آمد، از مبدأ مبارک آن بستر نور 33 در جایگاه ویژه مبارکی 34 از آن سلسله مراتب [شجره مانند] نور، 35 ندائی رسید که ای موسی، همانا منم خدای یگانه، پروردگار جهانیان.
33- «شطأ» به جوانه لطیف و نهال نازک گیاه که از زمین یا شاخه میروید گفته میشود و بیانگر رویش و تولّدی نوین از یک مبدأ میباشد. قرآن، محمّد(ص) و یاران نخستین او را به همین جوانههای نوبر آمده از سرزمین خشک و مرده تشبیه کرده است که چون نهالی روئیده و سخت و استوار بر ساق خویش تکیه کردهاند [سوره فتح آیه 28 (48:28) ]. اغلب مترجمان «شَاطِئِ» را جانب و حاشیه گرفتهاند. اما با توجه به آیه 28 سوره فتح [که تنها مورد دیگری است که این واژه در قرآن به کار رفته است] شاید بتوان «شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیْمَنِ» را نشأت یافته، پدید آمده و ظهور کرده از مبدأ امنیت و روحانیت ترجمه کرد. اما «وادی» به دره، که سیلگاه، یعنی محل جریان آب است، گفته میشود. ولی معنای ریشهای آن به طور کلی همان جریان یافتن است و اگر به خون بها «دیه» گفته شده، به خاطر خونی است که ریخته و جاری گشته، و اگر در قرآن گفته شده: او را در «وادی»های گوناگون سرگردان میبینی [أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ – شعراء 225 (26:225) ]، وادی همان مجرای عمل، یعنی شیوه رفتاری و طریقه عمل شخص به نظر میرسد. با چنین معنائی، آیا نمیتوان وادی را در این آیه، مبداء جریان و بستر ساطع شده نور هدایت فهمید؟ والله اعلم.
34- واژه «الْبُقْعَهِ» که فقط یک بار در قرآن آمده، به قطعه ممتاز و مستقلی از زمین گفته میشود. به کسی نیز که مقام و منزلت والائی نزد حاکم دارد میگویند: فلانٌ حَسَنُ البقعه عندالامیر. به نظر میرسید منظور از کلمه «بُقْعَه» در این آیه، همان جایگاه ویژهای باشد که با صفت مبارک توصیف گشته است.
35- کلمه «شجره» را مفسرین درخت ترجمه کردهاند. هر چند درخت را در زبان عربی شجر میگویند و در قرآن نیز به همین معنا هم آمده است، اما درخت مصداق و معنای خاصی از کلمه شجر در طبیعت گیاهی است و مفهوم این کلمه به مراتب جامعتر است و بسیاری از امور مادی و غیر مادی را نیز که همچون درخت از ریشه، تنه، شاخ و برگ و میوه و محصول تشکیل شده، و شبکه مانند و دارای سیستم است شامل میشود. در قرآن از شجرههای طیبه، خبیثه، ملعونه و زقوم نیز یاد کرده است که هیچکدام گیاه نیستند.