وَمَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَـمِنَ الصَّالِـحِينَ

و [با این اوصاف عالی] کیست که از آیین 267 [=راه و روش توحیدی] ابراهیم روی گرداند، جز آنکه خود را به بی‌خِردی گیرد؟ 268 بی‌گمان ما او را در دنیا برگزیدیم 269 [=توفیق صفای نفس بخشیدیم] و بی‌گمان در سرای آخرت از شایستگان خواهد بود.270

267- ملت ابراهیم همان راه و روش و شیوه تسلیم مطلق به پروردگار در همه شئون زندگی است که آن خلیل خدا از نوجوانی تا نهایت عمر برای پس از خود به نمایش گذاشت، همان سیری که با انواع ابتلائات طی کرد و سرانجام به مقام امامت و الگوی انسان کامل نائل گردید. «اُمه ابراهیم» را می‌توان «شیوه تسلیم تمام» نامید که تنها در پرتو آنست که آدم به کمال می‌رسد، همچنانکه دانه با تسلیم به آب و خاک و خورشید و هواست که می‌روید و رشد می‌کند، وگرنه در همان خاک می‌ماند و می‌پوسد. از 10 باری که کلمه «مله» در قرآن آمده، 8 بار آن درباره ابراهیم است و به هیچ پیامبر دیگری این کلمه اضافه نشده است. منظور از مله، نه مردمی است که در یک محدوده جغرافیایی زندگی می‌کنند، بلکه شیوه و راه زندگی است. خداوند بر شیوه توحیدی ابراهیم مُهر تأیید نهاده و بر سایر پیامبران، از جمله پیامبر اسلام(ص) پیروی از آیین او را توصیه کرده است.

268- «سَفَهَ» از مصدر سفاهت، و سفیه به سبک‌مغز و جاهل و احمق گفته می‌شود. این واژه 11 بار در قرآن و عمدتاً در سوره بقره آمده است.

269- « اصْطَفَى»، نوعی خالص کردن است. مثل: تصفیه‌خانه آب و فاضلاب، یا تصفیه فلزات قیمتی از ناخالصی‌ها. «عَسَلٍ مُصَفًّى» [محمد 15 (47:15) ] نمادی است از خلوص. «صفا و صفوان» نیز سنگی است خالص از آمیختگی با خاک. پیامبران و اولیاء خدا با خلوص نیّت و قصد خدمت به بندگان، از کوره ابتلائاتِ روزگار آبدیده و خالص می‌شدند و مورد گزینش قرار می‌گرفتند. این سیر را اصطفاء و شخص برگزیده را مصطفی می‌نامند.

270- «صالِحِینَ»، اصلاحگران بزرگ جوامع بودند که با تحقّق بخشیدن به شرط «ایمان و عملواالصالحات» توفیق یافتند این عنوان را نصیب خود سازند. واژه صالحین 27 بار در قرآن، و عمدتاً درباره پیامبران، آمده است. ملحق شدن به جرگه صالحان نیز دعای پیامبران بوده است [یوسف 101 (12:101) و شعراء 83 (26:83) ]، همچنین داخل شدن و پیوستن به آنان [مائده 84 (5:84) ، انبیاء 75 (21:75) و 86 (21:86) ، نمل 19 (27:19) ، عنکبوت 9 (29:9) ].