قُلْ أَتُحَاجُّونَنَا فِي اللَّهِ وَهُوَ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ وَلَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ
بگو: آیا درباره خدا با ما جدال عقیدتی [=چون و چرا] میکنید 284 [که چرا پیامبر را از میان ما برگزیده است]؟ حال آنکه او پروردگار ما و پروردگار شماست [=ارباب و صاحب اختیار هر دوی ماست]، و اعمال ما مربوط به ما و اعمال شما مربوط به شماست [=هرکدام پاسخگوی عملکرد خود هستیم]، و ما برای او [در راه توحیدی] خالص کننده [اعمالمان، از رنگ تعصّبات و تعلّقات شرکآمیز] هستیم. 285
284- احتجاج از ریشه «حَجْ» [قصد]، در باب افتعال [مثل: اشتعال = شعلهور شدن] قصد و تلاش ذهنی انسان برای دلیل و برهان آوردن علیه مخالف است. از این منظر، برهان را «حجّت» و احتجاج را مجادله و مخاصمه گفتهاند، اما در مجادله، مفهوم سُست کردن استحکام منطق طرف مخالف، در مخاصمه، مفهوم خصومت و دشمنی و در محاجّه، دلیل و برهان عرضه کردن غلبه دارد.
285- یهودیان و مسیحیان خدا را به رنگ معابد و مناسک و معتقدات خود محدود میکردند و نمیخواستند چنان امتیازاتی را از دست بدهند. از این رو با آیین اسلام، که همگان را به نور هدایت بسیط و تجزیه نشده وحدت الهی دعوت میکرد، به ستیزه پرداختند. تکیه بر پروردگار مشترک داشتن و تأکید بر آن که ما مخلص [پیراسته کننده خود از پلیدیِ شرک] هستیم، دعوتی بود از آنها برای پیروی از پیام همگانی پروردگار.