وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَـوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِي وَلِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ
- [ای پیامبر، باز تأکید میکنم] از هرجا [و هرگاه از توجه به قبله] خارج شدی، 306 پس روی [ظاهر و باطن] خویش به سوی مسجدالحرام بگردان و [شما مسلمانان نیز] هرکجا که هستید، روی خود [توجه و تمایل قلبی خود] را به سوی آن بگردانید تا مردمان [ستیزه گر، از اهل کتاب] را علیه شما حجتی [=دستاویز و دلیلی] نباشد. 307 مگر ستمگرانشان [که در هرحال با شما مجادله خواهند کرد]. پس از [توطئههای] آنها نگران نباشید و از [عواقب نافرمانی] من دلنگران گردید 308 تا نعمتم را بر شما تمام کنم 309 و باشد تا [با چنین هدف و مرامی] به مقصد [=سعادت] برسید.310
306- این تکرار تأکیدی است بر روی آوردن به مسجدالحرام بعد از هر کنده شدن و خروجی از قرار و قبله قبلی، که متضمّن تحوّل مثبت و رشد و کمال است. در این دو آیه، از «خارج» شدن پیامبر «وَمِنْ حَیْثُ خَرَجْت»، که رهبری اُمت را به عهده داشته، سخن میگوید و پس از آن، از دل کندن مسلمانان از هر «مکان و موقعیتی» که بر آن پایه و پناه گرفتهاند «وَحَیْثُ مَا کُنتُمْ»، و از هر اسم و اندیشه غیرتوحیدی که به آن روی آورده و دلبسته شدهاند، تا با پیروی از پیامبر خود در رویکرد به مسجدالحرام که نماد خدا مرکزی است، الگویی برای جهانیان گردند.
307- از آنجایی که در بشارت دو پیامبر پیشین، پیامبر اسلام از نسل اسمعیل و پیرو قبله ابراهیم شمرده شده بود، اگر قبله مسلمانان به غیر از مسجدالحرام بود، زبان احتجاج بنیاسرائیل علیه او تیزتر میشد.
308- خشیّت را ترس ترجمه میکنند. ترس زمینهها و علل متفاوتی دارد که برحسب موضوع و مورد، با واژههای: خوف، خشیت، وجلت، رهبت، شفقّت، هول، فزع، رعب، و... بیان شده است. خشیت نه ترس معمولی، بلکه نوعی دل نگرانی و اضطراب است که آرامش را زایل میکند.
309- اتمام نعمت را علاوه بر این آیه، در سورههای: مائده آیات 3 (5:3) و 6 (5:6) ، یوسف 6 (12:6) ، نحل 81 (16:81) و فتح 2 (48:2) مشاهده میکنید. نترسیدن از غیرخدا دو نتیجه مهم برای شخص دارد: 1- به تمام و کمال رسیدن نعمت الهی، 2- به مقصد و مقصود و سعادت رسیدن.
310- اگر هدایت در «راه یابی» خلاصه میشد، به جای پایان تلاشها، در آغاز آن میآمد. ولی با توجه به معنای لغوی آن [الایصال بالمقصود]، میتوان آن را رسیدن به مقصود دانست.