إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ

بی‌گمان صفا و مروه 325 از شعائر [=پیام‌های نمادین] الهی است، 326 پس کسی که حج خانه[ی خدا] کند، 327 یا «عُمره» به جای آورد، 328 پس گناهی بر او نیست که آن دو را طواف کند 329 و هر کس داوطلبانه و به رغبت کار نیکویی انجام دهد، 330 پس [بداند] خداوند قدرشناس [=بارور کننده عمل او] و داناست.

325- صفا و مروه دو بلندی مقابل هم، نزدیک کعبه‌اند که حاجیان فاصله حدود 400 متری این دو بلندی را 7 بار طی می‌کنند. گفته شده صفا سنگ صاف و خالص و مروه سنگ سخت است. اما چه بسا «صفا» نماد سختی و صلابتِ «صبر»، و «مروه» نماد مروّت [جوانمردی، رادمنشی، فتوّت، شجاعت، دارای افتخارات و بزرگ‌منشی] باشد که ناشی از آثار «صلات» [رویکرد به خدا و صفات او] باشد [والله اعلم].
فاصله افتادن طولانی [30 آیه] میان این تک آیه با آیات مربوط به بنای خانه کعبه توسط ابراهیم، و عدم ارتباط ظاهری آن با آیات قبل و بعد، کسانی را به این تصوّر رسانده که گویا جمع آوری کنندگان قرآن جای مناسب‌تری برای این آیه نیافته‌اند!؟ اما با نگاهی ورای ارتباط ظاهری، چه بسا صفا و مروه تجسّم عینی صبر و صلات در تلاش «هاجر» [همسر ابراهیم] در یافتن آب برای طفل تشنه‌اش اسمعیل باشد! هاجر در جستجوی آب میان صفا و مروه می‌دوید [نشانه صبر و مقاومت] تا مگر از بلندی‌ها نشانه‌ای ببیند، و در همانحال از خدای خویش استعانت می‌جست و دست نیاز به سوی او دراز می‌کرد [نماد صلات]. سرانجام، پس از چنین صبر و صلاتی، زمزم جوشید و به تدریج مردمانی پیرامون آن گِرد آمدند و خانه توحید رونق گرفت. گفته می‌شود در دوران جاهلیت در فراز دو بلندی صفا و مروه دو بُت نصب شده بود و به همین دلیل برخی مسلمانان طواف در صفا و مروه را گناه می‌دانستند و این آیه چنان تصوّری را برطرف می‌سازد.

326- «شَعَائِر»، اعمال و مناسکی است که شکل نمادین و سمبلیک داشته و فهم آنها نیازمند نازک‌بینی و دیدی شاعرانه می‌باشد. قرآن کلمه شعائر را به غیر از مناسک حج، در موضوع دیگری مورد استفاده قرار نداده است و در سرآغاز آیات مربوط به این مناسک در سوره حج [آیه 32 (22:32) ]، کل این آداب را شعائر شمرده است: ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ. همچنین زیر مجموعه مناسک حج را نیز شعائر نامیده است:
الف] صفا و مروه- بقره 158 : إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَهَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ...
ب] شتر فربه قربانی- حج 36 : وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ...
ج] بیتوته در مشعرالحرام- بقره 198 : ...فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ...
د] صید در حالت احرام- مائده 1 و 2 : ...غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ... لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللهِ...

327- معنای «حج»، آهنگ و قصد کردن است که در اصطلاح شرعی به سفر مکه گفته می‌شود. [...وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ...، قصد خانه کردن حقی است خدایی بر عهده مردم- آل‌عمران 97 (3:97) ]. ما طبق عادت می‌گوییم زیارت خانه خدا، قرآن می‌گوید: قصد خانه خدا! زیارت، دیدن است و قصد، نیازمند اراده و نیّت و همّت.

328- عمره حج، همچنان که زرتشتیان آتش مقدس را روشن نگه می‌دارند، زنده نگه داشتن این مراسم در طول سال می‌باشد. «عمران» از کلمه عُمر، احداث و ایجاد و آباد کردن، و «تعمیر» [عمر بیشتر دادن]، نگهداری، رسیدگی و حفظ بناها، باغات و دیگر ساخته‌های بشری است.

329- «طوف»، گردش پیرامون محور و مرکز است، مثل طواف دور کعبه، طوفان، طواف و آمد و رفت فرزندان پیرامون والدین [نور 58 (24:58) ]، و نیز طائفه، که از گرد آمدن عده‌ای در کنار چاه یا چشمه آب یا جاذبه‌ای دیگر برای اسکان حکایت می‌کند. تحریکات و وسوسه‌های شیطانی نیز گویی در فکر و خیال انسان یکسره می‌گردد و طواف می‌کند!

330- «طَوَّعَ»، میل و رغبت، و اطاعت، فرمانبری داوطلبانه [نه با اکراه و اجبار] است. تطوّع [در باب تفعّل، مثل تکلّف و تکبّر] کاری را برخود قبولاندن و موجّه ساختن است. در آیه 184 سوره بقره (2:184) نیز، پذیرش داوطلبانه و با میل و رغبت روزه رمضان آمده است [...فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْرًا فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ...].