لَّيْسَ الْبِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ

بِرّ [=بلند نظری و بلوغ انسانی] 353 آن نیست که [هنگام نماز] روی خویش به سوی مشرق یا مغرب [=کعبه یا بیت‌المقدّس] کنید؛ 354 بلکه بِرّ [=انسان بلند نظر و بالغ] کسی است 355 که به خدا و روز واپسین و فرشتگان و کتاب[های آسمانی] و پیامبران ایمان آورد، و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش 356 به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و در راه ماندگان 357 و درخواست کنندگان و در [راه آزادی] اسیران بپردازد، و نماز به پا دارد و زکات بپردازد، و نیز کسانی که هرگاه پیمان بستند به آن وفا کنند، و بردباران در [خلال] سختی‌ها و پریشانی‌ها و هنگام جنگ. 358 این‌ها هستند که [در ادّعای ایمانیشان] راست گفتند 359 و این‌ها همان پرهیزکارانند.360

353- «بِرّ»، به نیکی سرشار و بلند نظری و دریادلی گفته می‌شود [همان‌طور که «بَر» به دشت وسیع، و« بُر» به گندم پر خیر و برکت گفته می‌شود]. اگر در «احسان»، نیکویی و در «خیر»، خوبی و گُزیدگی مورد نظر است، در «بِرّ»، بی حد و حصر بودن ایمان و عمل صالح مورد نظر است.

354- پس از تغییر قبله مسلمانان از مسجد‌الاقصی [در غرب مدینه] به مسجدالحرام [شرق آن]، در اواسط سال 2 هجری و بهانه‌جویی‌های بنی‌اسرائیل، این آیه اذهان را از ظاهرگرایی و محدود دیدن خدا در قبله‌ها و قوم‌ها و مناسک آنها، به باطن و هدف از این رویکردها سوق می‌دهد تا از تنگ‌بینی و تعصّب، به وسعت نظر و جامع‌نگری جهش کنند. درضمن در این سوره بیش از بقیه سوره‌ها سخن از مشرق و مغرب به میان آمده است [آیات 115 ، 142 ، 177 ، 258].

355- هویت انسان با عمل او شکل می‌گیرد، به گفته مولوی:
ای بـرادر تـو همی انـدیشـه‌ای
مابقی‌خود استخوان و ریشه‌ای
گرگُل است اندیشه‌ات،گلشنی
ور بُوَد خـاری هیمـه گلخنـی
قرآن «بِرّ» را نه ارزشی مجرد و مستقل از انسان، بلکه در عمل و شخصیت آدمی سراغ داده است. در جهت مقابل، پسر نوح را «عمل غیر صالح» شمرده است [هود 46 (11:46) ].

356- در این آیه از بخشیدن «مال»، به رغم علاقه به آن، سخن گفته و در آیه 8 سوره انسان از «طعام» بخشیدن به گرسنگان به رغم اشتهای به آن: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا».

357- «ابن‌السبیل» را عموماً در راه ماندگان ترجمه کرده‌اند، ولی در عربستان قدیم، به دلیل سختی‌های سفر، گرمای استوایی و فقدان امکانات حمل و نقل، بعید به نظر می‌رسد تعداد در راه‌ماندگان به حدّی بوده است که یکی از تقسیمات ششگانه غنایم تلقی گردد. به نظر این قلم، با توجه به معنای «سبیل الله» در قرآن، که غالباً در متن آیات جهادی و در مقابله با «سبیل الطاغوت» قرار دارد، باید خانواده شهیدان یا فرزندان سبیل الله، یعنی جان‌سپاران جهاد‌گر فقیر مورد نظر باشد. [توضیحات بیشتر در کتاب کلماتی از قرآن، مقاله سبیل الله، از همین قلم]. موضوع ابن‌سبیل در 8 آیه قرآن آمده است: بقره 215 (2:215) و 177 (2:177) ، نساء 36 (4:36) ، انفال 41 (8:41) ، توبه 60 (9:60) ، اسراء 26 (17:26) ، روم 38 (30:38) ، حشر 7 (59:7) .

358- ترکیب «الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ» چهار بار در قرآن تکرار شده است. ظاهراً «بَأْسَاء» اشاره به سختی‌هایی است که از «بیرون» برما وارد می‌شود، مثل: خشم و خشونت دیگران، جنگ، کیفر الهی و حوادث طبیعی مثل سیل و زلزله؛ و «ضَّرَّاءِ»، ضرر و آسیبی است که آثار آن در «درون» ما ظاهر می‌شود، مثل: بیماری، پریشان حالی، افسردگی و امثالهم. « بَأْسَ»، شدت و حدّت نشان دادن در اختلافات یا جنگ است، اما وقتی در مورد خدا به کار می‌رود، معنای عذاب و کیفر می‌دهد.

359- انطباق ادعا با عمل را صدق می‌گویند. صادقین کسانی هستند که به آنچه زباناً ایمان آورده‌اند خالصانه و صادقانه عمل می‌کنند. روز قیامت نیز تنها صداقت است که سودمند واقع می‌گردد [مائده 5 (5:5) ].

360- در آغاز این آیه، مراحل ایمان را در 5 اصلِ مرتبط باهم شامل: ایمان به خدا، آخرت، فرشتگان، کتاب و پیامبران [توحید، معاد، نبوّت] نشان می‌دهد. ایمان به اصول فوق کامل‌ترین ایمان و نیرومندترین انگیزه برای عقل و احساس است. نتیجه چنان ایمانی، آزاد شدن از تعلق به مال و متاع دنیایی است، به همین دلیل در بند دوم، دل کندن از مال و انفاق، علیرغم حُبّ و علاقه به آن را، در 6 زمینه: نزدیکان، یتیمان، مساکین، ابن‌سبیل، درخواست کنندگان و در راه آزاد کردن بندگان برمی‌شمارد.
دل کندن از دنیا و انفاق آن به تدریج تعداد بیشتری را در برگرفته، به آزاد کردن بردگان، که کاملا غریبه هستند، ختم می‌شود. آنگاه با همدلی و همسویی حاصل شده، همگی با یک هدف به صف نماز درمی‌آیند [وَأَقَامَ الصَّلاهَ]. وقتی امتی این چنین تشکیل شد، برای تأمین مخارج عمومی، از آبادانی و اقتصاد گرفته تا دفاع و رفاه عمومی، انفاق از حالت شخصی و فردی، شکل وسیع و منظم و قانونی زکات به خود می‌گیرد [وَآتَى الزَّکَاهَ].
اوصاف فوق که تماماً به صورت ماضی آمده، مصادیق محقق چنین صفاتی را می‌نمایاند. اما جمله «وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ» که به هیئت اسم و جمع آمده است، تکوین و ثبات این صفت را می‌رساند، صفت وفای به عهد نمودار تعالی روحی و قدرت اراده و شخصیت محکم افراد و روابط اجتماعی است که پس از طی مراحل قبلی انجام می‌شود.
در ششمین بند از صابرین یاد می‌کند. اجتماعی که از چنان مؤمنینی تشکیل شده باشد، قهراً مواجه با مخالفت‌ها و موانع خواهد شد و تضادها و رنجهایی در جبهه داخلی [منافقین] و جبهه خارجی رخ می‌نماید، چه در نگهداری و حفظ ارزش‌ها، چه در پیشبرد آن در برابر عوامل داخلی [اعم از روانی و جسمی] و خارجی [جنگ]. اگر جامعه ایمانی عملا دارای چنین ویژگیهایی باشد، می‌توان گفت در ادعای ایمان صادق هستند و اراده لازم برای مبارزه با زمینه‌های شیطانی را دارا می‌باشند [تقوی]: « أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ». [در نگارش این پاورقی از تفسیر پرتوی از قرآن مرحوم آیت الله طالقانی استفاده شده است]