وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلَا تَحْلِقُوا رُءُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِـمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
و حج و عمره را برای خدا به پایان برید؛ پس اگر [از ادامه سفر] بازداشته شدید، آنچه از هدیه [=قربانی] میسر است 417 [به سوی قربانگاه پیش فرستید] و سرهای خویش را متراشید تا هدیه [=قربانی] به جایگاه خویش [=قربانگاه] برسد. 418 آنگاه هر که از شما بیمار بود یا در سرش [برای تراشیدن] رنجشی داشت، [میتواند] روزهای یا صدقهای و یا قربانیای عوض دهد. 419 حال اگر ایمنی یافتید [=ممانعت دشمن رفع شد]، هرکس از عمره آهنگ حج تمتّع کند، آنچه از قربانی میسر است 420 [انجام دهد] و آن که [پولی نزد خود] نمییابد، سه روز در ایام حج و هفت روز هنگامی که بازگشتید روزه بدارد. این [دوره] ده روز کاملی است. 421 این [حکم] برای کسی است که خانوادهاش در مسجدالحرام حضور نداشته باشند [=مقیم مکه نباشد]. و از خدا [در نقض حرمتهای حج] پروا گیرید و بدانید خدا سخت کیفر است.422
417- مراسم حج متشکل از یک سلسله آدابی است که به قربانی منتهی میشود. قربانی رکن اصلی مراسم و هدف نمادین آن است که با عبور از «خود»خواهیها به «قرب» خدا میتوان رسید. حال اگر به دلیل بیماری یا ممانعت دشمن [آنچنان که مشرکین قریش در سال 6 هجری از پیشروی پیامبر و مسلمانان و ارسال قربانی به مکه مانع شدند] مراسم نیمه تمام ماند باید هدیه [قربانی] را که رمز اصلی این مراسم و نماد تسلیم و قربانی اسمعیل است، به طرف قربانگاه فرستاد. این است معنای حج و عمره را برای خدا [با تقرّب به او] تمام کنید [والله اعلم].
«هَدْیَ»، قربانی مخصوص مراسم حج است که گویی به گرسنگان «هدیه» داده میشود. در کلمه «هدایت»، رساندن به مقصد مورد نظر میباشد و بردن عروس به خانه داماد را هم «هَدْیُ العَروسِ اِلی بَعْلِها» میگویند، از این منظر لغوی است که بردن قربانی به مقصد قربانگاه را هَدی مینامند. این کلمه 7 بار در قرآن تکرار شده است که مفهوم مقصد معین داشتن در آن منظور میباشد؛ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَهِ [مائده 95 (5:95) ] ، حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ [بقره 196 (2:196) ]، وَالْهَدْیَ مَعْکُوفًا [فتح 25 (48:25) ].
418- سر تراشیدن [حَلق]، سنتی باستانی برای اظهار خضوع و بندگی در برابر خدا است و گفته شده: «آدم اولین فروتنی کنندگان در حرم الهی با تراشیدن موی سر خویش بوده است [دعای 11 صحیفه سجادیه- ...و آدم ...سابِقُ الْمُتُذِلّلین بِحَلْقِ رَأسِهِ فی حَرَمِکَ]. از نظر بهداشتی نیز در روزگار باستان، در سفرهای طولانی و گرد و خاک و آفتاب و باد و فقدان امکانات استحمام، تراشیدن موهای آلوده بسیار مفید بوده است.
419- مناسک، جمع «نُسُک» را عبادت دانستهاند، ولی با توجه به 7 موردی که این کلمه در قرآن آمده است [بقره 128 (2:128) ، 196 (2:196) ، 200 (2:200) و حج 34 (22:34) ، 67 (22:67) و انعام 162 (5:162) ]، میتوان فهمید مناسک نه هر عبادتی مثل نماز و روزه، بلکه عبادتی است که نهایتاً به نوعی از خود گذشتگی و خرج و قربانی منجر میشود. همچنانکه انتهای مناسک حج، بعد از طواف و سعی و وقوف در عرفات و مشعر و رمی جمرات، قربانی کردن قرار گرفته است.
420- تمتع بهرهمندی از چیزهایی است که در حالت اِحرام بر حاجیان حرام است. مراسم اصلی حج از روز هشتم ذیحجه آغاز میشود، اما معمولا حاجیان مدتی قبل از آن به مکه وارد میشوند و با اِحرام بستن و انجام طواف و سعی صفا و مروه، حج عمره میکنند، سپس از اِحرام خارج شده و بهرهمند [متمتع] میشوند از آنچه در حالت اِحرام بر آنها حرام بود، تا با شروع مراسم اصلی حج [که شامل وقوف در عرفات و مشعر و مِنی و رمی جمرات و قربانی میشود] مجدداً به لباس اِحرام درآیند. انجام حج بدون عمره را «اِفراد» و ترکیب آندو را «قِران» میگویند.
421- ده عدد تمام است و «عشره کامله» به تمام و کمال رساندن را میرساند. از آنجایی که قربانی مهمترین رکن مراسم حج است، کسانی که توان مالی برای خرید حیوانی جهت قربانی ندارند، با این ده روز صیام گویی جایگزینی از جسم خود برای قربانی برمیگزیند.
422- عقوبت و عِقاب، نتیجهای است که در عقب و به دنبال هر کار خطا میآید، انسان در نظام هستی تحت «تعقیب» عوارض کارهایی است که انجام داده، مگر آن که به لطف خدا مشمول آمرزش قرار گرفته باشد. همچنانکه در نظامات اداری و اقتصادی و آموزشی، هرکس به قدر همّت و هنر و سعی و تلاش خود ترفیع مقام و موقعیت مییابد یا سود و زیان میبرد. نظاماتی هم که خدا بر رفتار انسانها حاکم کرده، «بیتفاوت» و علیالسویه در برابر آنها نیست و عواقب و آثار منفی یا مثبت به دنبال دارد که [به دلیل مسبب الاسباب بودن آفریدگار جهان] به او نسبت داده میشود. شدیدالعقاب و رحیم بودن خدا از همین روست.