وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ

و با زنان مشرک [=بُت‌پرست] ازدواج نکنید، مگر آن که ایمان آورند 479 و بی‌گمان یک کنیز مؤمن بهتر است از زن مشرک، هرچند [زیبایی‌اش] تو را به شگفت آورد، و [دختران خود را] به همسری مشرکین درنیاورید، مگر آن که ایمان آورند 480 و بی‌گمان یک برده مؤمن بهتر است از مشرک [آزاد]، هرچند [ظواهر و امکاناتش] شما را به شگفت آورد. 481 آنها [با باورهای باطل و شرک‌آمیزشان] شما را به آتش [دوزخ] می‌خوانند و خدا به اِذنش 482 [در اجابت آمادگی و استعداد ایمانی، شما را] به بهشت و آمرزش فرا می‌خواند و آیاتش را [به منظور هدایت] برای مردم آشکارا بیان می‌کند، باشد تا یادآوری گردند [=از خواب غفلت غرائز و عشق‌های ظاهری دنیایی بیدار شوند].483

479- مشرکینِ مورد نظر این آیه، همان زنان بُت‌پرستی بودند که به رسم معمول آن دوران در جنگ‌ها به اسارت و کنیزی گرفته می‌شدند. از تأکید «لاَ تَنکِحُواْ» معلوم می‌شود، برخلاف تصوّر عمومی و تبلیغاتی که علیه اسلام شده، برقراری ارتباط با کنیزان جز در قالب ازدواج و تعهداتی که لازمه آن است، و نیز گرویدن آنان به اسلام ممکن نبوده و سوء استفاده روسپیگرانه از آنان مجاز شمرده نمی‌شده است [نور 33 (24:33) ]. برحسب مفاد صریح آیه 25 سوره نساء (4:25) ، جواز ازدواج با کنیزان تنها به جوانانی که توانایی پرداخت مهریه [سنگین‌تر] زنان آزاد را نداشتند و از بی‌همسری در رنج [عزوبت] بودند داده شده است، آن هم با اجازه اهل آنان و پرداخت مهریه مطابق عُرف جامعه، بی ‌آنکه قصدشان تنها اطفای شهوت و دوست دختر گرفتن بوده باشد. با وجود همه این شرایط، در انتهای آیه مذکور به جوانان تحت فشار غرایز توصیه شده اگر تحمل کنند برای آنان بهتر است [از ازدواج با کنیزان، به دلایل تفاوت تربیتی و فرهنگی].

480- در مورد ازدواج با زنان مشرک، فعل «لاَ تَنکِحُواْ» [به فتح تاء] آمده و در مورد ازواج با مردان مشرک فعل «لاَ تُنکِحُواْ» [با ضم تاء]، چرا که در فرهنگ قبایلی 14 قرن قبل به ندرت زنی به خواستگاری مردی می‌رفت و خود پیشنهاد ازدواج می‌داد. با تغییرات فرهنگی حادث شده در زمان ما، که حداقل در جوامع پیشرفته خود دختران تصمیم‌گیرنده هستند، آنان نیز مخاطب مستقیم این آیه درباره همسران آینده خود هستند.
این نکته نیز قابل ذکر است که منظور از مشرکین [با الف و لام معرفه] در این آیه با توجه به زمان نزول آن، همان بُت‌پرستان باورمند به نقش و شفاعت بُت‌هاست که آیین شرک را پذیرفته بودند. این عنوان را نمی‌توان درباره اهل کتابی که آیین خود را به شرک آ‌لوده کرده‌اند، یا مسلمانانی که بر همان رویه و روال عمل می‌کنند، تعمیم و تسری داد، چراکه به اصطلاح: گر حکم شود که مست گیرند، در شهر هر آنکه هست گیرند!

481- اصلی‌ترین معیار ازدواج در روزگار ما زیباییِ ظاهر و امکانات مالی و موقعیت خانوادگی طرف مقابل است. این آیه با نفی چنین الویت‌هایی که همچنان در میان اکثر دینداران شناسنامه‌ای معمول است، اصالت را به ارزش‌های ایمانی می‌دهد و برخلاف تبعیضات قومی و نژادی آن زمان [و نیز امروز در میان بسیاری از جوامع] شخصیت برده و کنیز را، در صورت ایمان، با بقیه مسلمانان یکسان شمرده و راهی برای آزادی آنان گشوده است [نسل دوم آزاد آفریده می‌شود، زنِ آزاد با ازدواج با یک غلام وسیله آزادی او می‌شود، و فرزند کنیز، هم خود آزاد تلقی می‌گردد و هم موجب آزادی مادرش می‌گردد] و به این ترتیب زمینه آزادی همه‌جانبه بردگان به گونه طبیعی [نه به اجبار و جنگ، آنچنان که در جنگ‌های ایالات شمالی و جنوبی آمریکا اتفاق افتاد و صدها هزار نفر کشته شدند] فراهم گردید.

482- ر ک به پاورقی 211 (2:102) .

483- تذکر مقابل نسیان است؛ نسیان ارزش‌های اساسی زندگی: خدا و آخرت، و تن دادن به ازدواج با همسری که به دلیل داشتن هدفی متفاوت و بعضاً متضاد نمی‌تواند همراه مناسبی برای زندگی مشترک باشد. چنین پیوند سُستی با فروکش کردن آتش عشق و بروز واقعیت‌های زندگی در معرض گسستن قرار می‌گیرد.
عقاید شرک‌آمیز در پندار و گفتار و کردار باورمندان آن تجلّی می‌کند و آثارش همچون آتش به همسر، به خصوص به فرزندان، سرایت می‌کند. ازدواج پیوندی غریزی است که به زودی به پیوندی اخلاقی و عقیدتی تبدیل می‌شود و طرفین تأثیرات ناخودآگاه بر یکدیگر می‌گذارند، از این روی نمی‌توان در انتخاب همسر به شکل ظاهر یا مال و موقعیت بسنده کرد.