الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَن يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِـمُونَ

طلاق [فقط] دوبار است. 495 [پس از آن، وظیفه شوهر] نگهداری به شایستگی و یا رها کردن به نیکی است 496 و بر شما حلال نیست که [پس از طلاق] چیزی از آنچه به آنان داده‌اید [=مهریه] را بازستانید. 497 مگر آنکه [طرفین] بیم داشته باشند که نتوانند حدود خدا را [در زندگی محبت‌آمیز متعارف] رعایت کنند. پس اگر ترسیدید که [زن و شوهر] نتوانند حدود خدا را رعایت کنند [یعنی ناسازگاری و اختلافشان ادامه یافت]، در این صورت گناهی بر آنان نیست که [آن زن برای طلاق گرفتن] عوضی بپردازد. 498 این است حدود [=ضوابط و مرزبندی‌های] خدا. پس، از آن تجاوز نکنید و هرکس از حدود خدا درگذرد، چنین کسانی همان ستمگرانند.499

495- منظور طلاقی است که در صورت تغییر تصمیم، بدون آنکه نیازی به عقد مجدد باشد، قابل مراجعت است و آن را طلاق رِجْعی می‌نامند. بدیهی است دو طلاقه یا سه طلاقه کردن در یک مجلس و مرتبه، باطل است و هربار باید سه ماه عِده نگه داشته شود.

496- کج دار و مریز و معلّق نگه داشتن زن مورد قبول نیست؛ باید تصمیمی قاطع برای گذر از دوراهی گرفت؛ یا نگه داشتنی پسندیده [مطابق عُرف زمانه]، و یا رها کردنی با نیکی [بستن بی‌آسیب پرونده]. تا با هرکس که خواست زندگی را از سر بگیرد. کلمه امساک دلالت بر محکم گرفتن می‌کند و کلمه «تَسْرِیح» خلاف آن است؛ کامل بگیر، یا کامل رها کن! کامل گرفتن شیرین، و نیمه گرفتن تلخ است.
واژه «سَرَح» به معنای یکسره آزاد رها ساختن 7 بار در قرآن تکرار شده که 6 مورد آن درباره طلاق است [احزاب 28 (33:28) و 49 (33:49) ، بقره 229 (2:229) و 231 (2:231) ] و در تنها مورد دیگر. به زیبایی رها کردن گله‌ها در صبحدم به صحرای سبز و بی‌کران طبیعت [از چشم روستاییان] اشاره می‌کند تا آزاد شدن از فضای تنگ و تاریک و پر تنش را تداعی نماید. آزاد کردن کبوتر از قفس، تداعی‌گر دیگری است از زیبایی رهایی و پرواز.
به بیان مرحوم طالقانی [در تفسیر این آیه]، جمله «أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَان» طلاق سوم می‌باشد که مفهومش رهایی نهایی و قطع علاقه و زوجیت است.

497- منظور مهریه یا هدایایی است که مرد در دوران پیش از طلاق به همسر خود داده است. آیات 20 و 21 سوره نساء (4:20) با تفصیل بیشتری ناجوانمردی بازپس گرفتن هدایا را تقبیح کرده است.

498- این استثناء در مورادی است که زن متقاضی طلاق بوده و یا به تعهّد متقابلش پایبند نباشد. در این صورت از آنجایی که ازدواج پیمانی دوطرفه است و پرداخت مهریه توسط مرد تعهد متقابلی را ایجاب می‌کند، نقض یکطرفه آن، حقی را برای طرف مقابل موجب می‌شود. حال اگر زن از همه یا بخشی از مهریه خود بگذرد یا عوض دیگری بدهد، پرداخت یا دریافت آن الزاماً گناه آور نیست و توافقی فیمابین محسوب می‌شود. چنین طلاقی را در اصطلاح فقهی طلاق «خُلع» می‌گویند. یعنی زن به دلیل کراهت از شوهر حقی را از خود خلع می‌کند تا طلاق بگیرد.
در این آیه ابتدا از بیم و نگرانی زن و شوهر در عدم رعایت حدود الهی در بالا گرفتن مشاجره و اختلافشان سخن می‌گوید، سپس از بیم و نگرانی اطرافیانی که مسئولیت و نقش رفع اختلاف را دارند، یا مسئولین رسمی که در این امر دخالت می‌کنند.

499- در این آیه و آیه بعد 6 بار [و با آیه 187 همین سوره جمعاً 7 بار] جمله «حُدُودَ الله» تکرار شده است که درست نیمی از کاربرد این کلمه در قرآن می‌باشد. جالب این که حدود دو سوم این تعداد [9 مورد] در ارتباط با حقوق و مناسبات زناشویی است که کمتر رعایت می‌شود.