فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّى تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

پس اگر [مرد برای سومین بار] زن خود را طلاق داد، بعد از آن [مراجعه به آن زن] بر او حلال نخواهد بود، مگر [آن زن] با مرد دیگری ازدواج نماید. 500 حال اگر [شوهر دوم] او را [به اختیار خود، نه با شرط قبلی و کلاه شرعی موسوم به محلّل] طلاق داد، گناهی بر آن دو [زن و شوهر نخست] نیست که به یکدیگر بازگردند، به شرط آن که به این نتیجه رسیده باشند که [این بار] می‌توانند حدود خدا را [در مناسبات زناشویی] رعایت کنند. و این است حدود خدا که برای مردمِ علم‌گرا [به روشنی] بیان می‌کند. 501

500- نسبت دادن فعل نکاح به زن، در حالی که معمولا به مرد نسبت داده می‌شود، دلالت بر آمیزش می‌کند و این خود برانگیزاننده غیرت شوهر است تا بداند با تکرار طلاق بیش از دو بار همسر خود را به مرد دیگری سپرده است.

501- فعل مضارع «یَعْلَمُون» نشان از مردمی دارد که می‌کوشند آگاهانه و با علم و شناخت عمل کنند. «حُدُودَ الله» فقط نزد این خردگرایان اعتبار دارد و بقیه مردم از احساسات و تمایلات نفسانی خویش پیروی می‌کنند.