أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِـمِينَ
آیا ننگریستی به [داستان] آن [سران و شیوخ] قوم بنیاسرائیل [در روزگار] پس از موسی؟ آنگاه که به پیامبر خود [=یوشع، جانشین موسی] گفتند: پادشاهی برای ما برگزین، تا [تحت فرماندهی او] در راه خدا بجنگیم. [پیامبرشان] گفت: اگر بر شما اعلان جنگ داده شود، مگر غیر از این بوده که نمیجنگید؟ [مگر سوابق شما غیر از این را نشان میدهد؟]. گفتند: ما را چه میشود [دیگر چه چیزی برای از دست دادن داریم که] در راه خدا پیکار نکنیم؟ حال آنکه از دیارمان و فرزندانمان [با اسارت یا کشتن آنان] رانده [و آواره بیابانها] شدهایم. پس [با اینحال] چون جنگ بر آنان مقرّر گردید، جز اندکی از آنان، [بقیه به پیکار] پشت کردند. و خدا به حال ستمگران بس آگاه است. 536
536- این آیه کاملا مرتبط با آیه 243 و دنباله آن است که جمله معترضهای درمیان آنها [آیات 244 و 245] برای عبرتگیری مسلمانان قرار گرفته است. در آن آیه از مرگ [مقهوریت و ذلّت] یک قوم به دلیل امتناع از دفاع و مقابله با دشمن و عبرتگیری و عزّتطلبی تدریجی نسلهای بعدی سخن میگوید، و این آیه با اتکاء به آن زمینهسازیها، گامهای رهایی و نجات آنها را تا آیه 252 [6 آیه بعد] تعقیب مینماید.
پله اول، آمادگی روحی و احساس نیاز به دفاع و جوشش غیرت و قیام از درون جامعه، و طلب تعیین پادشاه و سرداری است که تحت فرماندهی او نبرد کنند. هرچند در میدان عمل اکثریت آنها از پیکار سرباز زدند، اما به هرحال احساس نیاز خود سازنده است و سرانجام اقلیتی دعوت نبرد را اجابت کردند.