يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

- [خدا] به هر که بخواهد [=شایسته بداند] حکمت می‌دهد 619 و هر که به او حکمت داده شود، همانا [به او] خیر فراوانی داده شده است و [از این حقیقت] پند نمی‌گیرند مگر خردمندان 620 [=دارندگان وجدان‌های بیدار].

619- ر ک به پاورقی 264 همین سوره (2:254) .

620- عنوان «اولواالالباب» را «خردمندان» یا «صاحبان تفکر و عقل و اندیشه» ترجمه کرده‌اند، که بیانگر ابعاد گسترده این واژه نمی‌باشد. اولواالالباب یعنی صاحبان لُب. لُبِ هر چیز، مثل گردو و بادام، مغز آن است. مفسرین مغز انسان را همان عقل او شمرده اولواالالباب همان عاقلان، و به فارسی سلیس‌تر، خردمندانند. اما درک و فهمی که در ادبیات و عُرف امروز از واژه «عقل» وجود دارد، مغایر با مفهوم این واژه در قرآن و مستقل از ایمان به آفریدگار است. حتی منکران در مواردی «عقلانیت» را در برابر «ایمان» مطرح می‌سازند! در این صورت، آیا چنین خردمندانی از آیات پند می‌گیرند؟ برخی از لغت‌شناسان گفته‌اند لُب، نه هر عقلی، بلکه عقل خالص و پاک شده است! در این صورت باید پرسید: خلوص و پاک شدن از چه چیزی؟
در بررسی 16 موردی که عنوان «اولواالالباب» [یا اولی‌الالباب] در قرآن آمده است چند نکته را می‌توان فهمید:
الف در 11 آیه از 16 مورد، واژه «اولواالالباب» با «ذکر» [بیداری و خودآگاهی] همراه آمده و بر «ذکر‌پذیری» آنان تصریح شده است، در 5 مورد دیگر از عبرت‌گیری، هدایت‌پذیری و شناخت آنان. آیا «عقلانیت خود بنیاد» امروز، که در برابر «عقل خدا بنیاد» مطرح می‌شود، می‌تواند ترجمه دقیقی برای اولواالالباب باشد؟
ب در 6 مورد واژه تقوا [کنترل نفس، در خود آیه یا قبل و بعد آن] از ویژگی‌های اولواالالباب شمرده شده است [بقره 179 (2:179) و 197 (2:197) ، مائده 100 (5:100) ، طلاق 10 (65:10) ، ص 29 (38:29) ، و زمر 9 (39:9) ] ، پس در واژه «اولواالالباب» مفهوم تسلط بر نفس و خویشتن‌داری موجود است.
ج] از مقایسه ویژگی‌های متضادی که از دو گروه «فاسقین» و «اولی‌الالباب» در آیات 19 تا 25 سوره رعد (13:19) و آیات 26 و 27 بقره (2:26) آمده است، معلوم می‌شود «فاسقین» شخصیتی مقابل اولی‌الالباب دارند. از آنجایی که واژه «فسق» دلالت بر شکستن قانون و پاره کردن حدود و پوسته محافظ می‌کند، می‌توان فهمید اولواالالباب کسانی هستند که به نیروی تقوا [کنترل نفس]، با نگهداری خود در محدوده مقررات الهی، از حرمت‌شکنی و نقض احکام شریعت خودداری می‌کنند. به عبارتی آنها صاحب خِرَد خدایی، و وجدان‌های پاک و متعهد به میثاق‌های الهی هستند و بنیاد عقلانیت آنان بر محور ارزش‌های اخلاقی است.