وَقُلْنَا يَاآدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِـمِينَ
- [آنگاه] گفتیم: ای آدم، تو و همسرت در این بهشت آرام و قرار گیرید 70 و [از نعمتهای آن] هر آنچه و هرجا خواستید به گوارایی [و بیرنج] بخورید، و[لی] به این شجره 71 نزدیک نشوید که [در این صورت] از ستمگران میشوید.72
70- مسکن مکانی است که آدمی در آن آرام و قرار میگیرد و احساس امنیّت و رضایت میکند. در این فرمان نیامده است که داخل بهشت شوید، بلکه در آنجا سکونت و آرامش بگیرید. منظور محیط و شرایطی است که از تضاد و تعارض و اضطراب در امنیّت است، محیط بهشتی در مقام مثال، همچون حال و هوای دوران کودکی و یادآور فطرت پاک و بیآلایش و بیغرض و مرض آن ایام است که بازیها و سرگرمیها کام دل را شیرین میسازد. درست است که خواهر برادرها نیز بگو مگو و داد و دعواهایی در کودکی دارند، اما هرگز کینهای به دل نمیگیرند و دشمنی و ددمنشی نمیورزند؛ ساعتی بعد یا فردا روزی با هم میخندند و شادی میکنند. عالم حیوانات نیز کم و بیش چنین است و تنازع بقاء محدود نسبتی با تسلط بر همنوعان و تکبّر و جهانخواری ندارد.
این تصوّر خام است که بهشت اولیه را «مکانی» بیرون از زمین تصور کنیم، کدام آیه چنین خبری آورده است؟ چرا همین زمین را دارای شرایط بهشتی برای دوران طفولیت نوع انسان در کره زمین که هنوز به مرحله بلوغ اختیار نرسیده و از «شجره» تمیز و تشخیص نچشیده و از عیوب و عورات خود آگاه نشده بود ندانیم؟ مگر کودکان نابالغ که هنوز اِشعاری به اندام جنسی خود پیدا نکرده و انگیزه و نیازی برای ارضای آن ندارند حیایی از عریانی خود [مگر به تحکّم و تربیت والدین] میکنند؟ و همچنین بقیه نیازهای غریزی و تضادها و تخاصمهایی که پس از بلوغ و در معرض دو قطب رحمن و شیطان قرار گرفتن حاصل میشود.
71- کلمه «شجره» را مفسرین درخت ترجمه کردهاند. هر چند درخت را در زبان عربی شجر میگویند و در قرآن به این معنا هم آمده است، اما درخت مصداق و معنای خاصی از کلمه شجر در طبیعت گیاهی است و مفهوم این کلمه به مراتب جامعتر از آن است. شجره، بسیاری از امور مادی و غیر مادی را نیز [که همچون درخت از ریشه، تنه، شاخ و برگ و میوه و محصول تشکیل شده، و شبکه مانند و دارای سیستم است] شامل میشود و در قرآن از شجرههای طیبه، خبیثه، ملعونه و زقوم نیز یاد کرده است که هیچ کدام گیاه نیستند.
درباره میوه ممنوعهای که آدم و همسرش از آن خوردند ، سخنهای بسیار گفته شده است. عدهای گفتهاند سیب بوده، کسانی هم گفتهاند گندم بوده است: پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت، ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم. اما در قرآن فقط گفته شده است: «به این شجره نزدیک نشوید» وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ....] به نظر میرسد منظور از شجرهای که آدم و همسرش نباید به آن نزدیک میشدند، همان شبکه شرک و نافرمانی خدا از طریق فریب شیطان باشد که سرچشمه همه انحرافات محسوب میشود.
72- به دام دیو شیطانی درافتادن بزرگترین ظلم به نفس و به هلاکت افکندن خود، و معنای ظلم، چیزی را در غیر جای خود نهادن است، قرآن شرک را ظلمی عظیم شمرده [لقمان 13 (31:13) ] که انحراف بزرگی در عالم است. ظلم بیش از آنکه به دیگری باشد، به نفس خود است و سرمایه وجودی را تباه میکند.