فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ

پس [از این هشدار]، شیطان 73 آن دو را از آن [استواری در عهد] بلغزاند، پس [به این ترتیب] از شرایطی که در آن می‌زیستند بیرون‌شان کرد 74 و گفتیم: [از بهشت] فرود آیید، 75 در حالی که [با پیروی از شیطان] دشمن یکدیگر شده‌اید 76 و برای شما در زمین تا سرآمدی معیّن [=پایان عمرتان] قرارگاه و بهره‌مندی [از رزق دنیایی] خواهد بود.

73- «شیطان» صفتی است که به هر متمرّد خارج شونده از حریم و حدود اطلاق می‌گردد، چه ابلیس، که با عصیانش از امر پروردگار در سجده به آدم، از حریم فرشتگان هبوط کرد، چه انسان‌های طغیانگر دیو‌صفت [انبیاء 82 (21:82) ، بقره 14 (2:14) ]، چه سنگ‌های سرگردان که از مدار خود خارج شده و به جوّ زمین برخورد می‌کنند [حجر 17 (15:17) ، صافات 7 (37:7) ، ملک 5 (67:5) ]، چه میکرب [ص 41 (38:41) ] و... گویا سلیمان به لطف خدا توفیق یافته بود متجاوزان دیو صفت [اقوام مغول مانند] معاصر خود را مهار کند و به کارهای سازنده همچون بنائی [ساختمان سازی در زمین] و غواصی [استخراج یا بندر‌سازی در دریا] وا دارد و هم شرور غیر قابل اصلاح را به بند درآورد.

74- این آیه سرآغاز ماجرایی از والدین اولیه ما در بهشت است که با خطاب مشترک: «یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ» شروع می‌شود و [جمعاً در 2 آیه] 7 بار ضمیر تثنیه [شما دو نفر] به کار رفته است.
جالب اینکه با در نظر گرفتن سوره‌های اعراف [آیات 19 (7:19) تا 23] و طه [117 (20:117) تا 123] که در آنها به این ماجرا اشاره شده، در مجموع 40 بار خداوند هر دو نفر را مخاطب قرار داده است و چنین عددی معنای نمادین ویژه‌ای در فرهنگ قرآن دارد.
ذکر این نکات آماری برای نشان دادن بی‌اعتباری تلقی عمومی از این ماجراست، که ظاهراً تحت تأثیر اسرائیلیاتی مبتنی برای قصه آدم و حوا در فصل اول تورات [سِفر پیدایش]، «آدم» را قهرمان داستان و هدف خلقت، و حوا را [که مطلقاً نامی از او در قرآن نیامده] مرتکب گناه اولیه و فریب آدم تلقی کرده‌اند! حال آنکه در قرآن همواره از «زوج» سخن گفته، نه زوجه! و آدم [مستقل از جنسیت] را مطرح ساخته است.

75- مادران شیر و شهد جان خود را در بهشتِ آغوش به رایگان به نوزادان می‌دهند، تا مدتها نیز محیط خانواده خدمتی یکطرفه به فرزندان است، اما پس از بلوغ، حکمت خدایی استقلال را ایجاب می‌کند. در عالم حیوانات اما، این عمل با اجبار انجام می‌شود. آیا این جدایی «هبوطی» از شرایط راحت به میدان سخت کار و تلاش و چالش با مشکلات و مصائب نیست؟ بهشت بعدی را نسل مستقل شده برای خود و نسل بعدی پدید می‌آورد. بهشت اولیه موقّت و محدود و مجانی بود، اینک با بلوغ بشری و رشد عقل و ادراک، در تضاد تقوی و فجور [فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا (91:8)]، به نیروی ایمان و عمل صالح بهشتی به همّت بنی‌آدم در بلندای زمان ساخته می‌شود که فراخنای آن آسمان‌ها و زمین است [آل‌عمران 133 (3:133) و حدید 21 (57:21) ] که به میراث به تک تک سازندگانِ آن در طول تاریخ ارث داده می‌شود [از جمله: اعراف 43 (7:43) ، زخرف 72 (43:72) ، شعراء 85 (26:85) ].
در آیات مربوط به گزینش آدم، همه جا مسئله هبوط او از بهشت مطرح شده است. تصور عمومی از هبوط، فرود آمدن مکانی است. در حالیکه فرود مقامی و کاهش موقعیت و منزلت، باتوجه به موارد دیگری که این کلمه در قرآن به کار رفته است، [از جمله هبوط بنی اسراییل از زندگی ساده و سرفرازانه صحرایی به زندگی مصرفی در شهر]، مناسب‌تر می‌باشد. اتفاقاً، هم ابلیس پس از امتناع از سجده به آدم، از جایگاه منزلتی فرشتگان هبوط کرد [اعراف 13 (7:13)]، و هم کشتی نوح پس از فروکش کردن آب به سطح زمین [هود 48 (11:48) ].

76- در هر سه سوره بلندی که به ماجرای هبوط آدم و آدمیان پرداخته است، به مسئله عداوت بعضی ازانسان‌ها نسبت به بعضی دیگر پس از هبوط از موقعیت بهشتی اشاره شده است:
بقره 38 (2:38) و اعراف 25 (7:25)- قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِینٍ...
طه 123 (20:123)- قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِیعًا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ....
به راستی چه ارتباطی میان هبوط از بهشت و پدیدار شدن دشمنی موجود است؟ به نظر می‌رسد رمز مسئله در همان موضوع «اختیار» و امکان گرایش به تحریکات ابلیس در دو راهی رحمان یا شیطان نهفته باشد. در عالم حیوانات، هر چند جنگ و کشتار وجود دارد، اما همه این تحرکات ناشی از تنازع بقاء و اصل انتخاب اصلح است که به فرمان غرایز و ژن‌ها عمل می‌کند و کوچک‌ترین عداوت و عنادی در آن نقش ندارد. اما در عالم انسان‌ها، وسوسه‌های شیطانی زمینه‌های بالقوه حرص و حسد، بخل و کینه و عصبیت و عناد را به فعلیت و ظهور می‌رساند و آتش به پا می‌کند. این همان شجره‌ای است که آدم با اولین عصیان در برابر خدا آثار آنرا چشید [فاکلامنها] و فرزندان او این شجره را آبیاری کردند و همچنان می‌کنند.