وَآمِنُوا بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّـمَا مَعَكُمْ وَلَا تَكُونُوا أَوَّلَ كَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَإِيَّايَ فَاتَّقُونِ
و به آن [قرآنی] که نازل کردهام، که تصدیقکننده آن [توراتی] است که در اختیار شماست، 84 ایمان بیاورید و نخستین کافر به آن مباشید 85 و آیات مرا به بهایی اندک مفروشید 86 و تنها از من پروا کنید.87
84- در قرآن 12 بار بر تصدیق قرآن نسبت به حقایقی که در تورات و انجیل است، و یکبار بر تصدیق پیامبر اسلام تأکید شده است [بقره 41 (2:41) و 89 (2:89) و 91 (2:91) و 97 (2:97) و 101 (2:101) ، آلعمران 3 (3:3) ، نساء 47 (4:47) و 48 (5:48) ، یونس 37 (10:37) ، یوسف 111 (12:111) ، فاطر 31 (35:31) ، احقاف 30 (46:30) ]. بدیهی است این تصدیق نسبت به حقایق مندرج در کتابهای مقدس است، نه آنچه در طول تاریخ تحریف یا به این کتابها اضافه شده است.
85- معاصران پیامبراسلام اکثریت بُتپرستانی بودند که هیچ آشنایی با اصول زیربنایی شریعتهای ابراهیمی مثل: توحید، آخرت، نبوّت نداشتند، مسیحیان هم در سرزمینی بسیار دور از مسلمانان زندگی میکردند، اما بیشترین انتظار از یهودیانی بود که در همسایگی پیامبر در مدینه زندگی میکردند و به خوبی این اصول را میشناختند و بر حسب بشارت تورات، منتظر ظهور چنین رسولی بودند، اما به دلیل غرور نژادی و تعصّبات قومی و طبقاتی، بیشترین توطئهها را علیه پیامبر و مسلمانان طراحی کرده و بدترین دشمنیها را مرتکب شدند.
نخسیتن عکسالعمل انسان در برابر هر اندیشهای که با عقاید و عادات او مغایرت دارد بسیار مهم است و موضعگیری اولیه، نقشی تعیین کننده دارد. مشرکین بی هیچ ارزیابی و اندیشهای در اولین مواجهه با آیات قرآن آن را انکار کردند. قرآن به علمای یهود که برخلاف انتظار، از آغازِ آشنائی با اسلام بنای مخالفت گذاشتند گفته است: «...وَلا تَکُونُوا أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ...» [اول منکر به این آیات نباشید- بقره 41 (2:41) ]. پیامبر اسلام نیز بارها بر آمادگی خود در «پیشگامیِ» تسلیم شدن به حق تصریح کرده است: «...وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ» [انعام 163 (6:163) و زمر 12 (39:12) ]. اول مؤمن، یا اول کافر بودن به یک حقیقت، هم دلیری و استقلال رأی میطلبد، و هم نوعی پیشگامی و تشویق و تحریک دیگران محسوب میشود، بنابراین پاداش و کیفری به مراتب بیشتر دارد. اول مؤمن بودن 2 بار [اعراف 143 (7:143) ، شعراء 51 (26:51) ]، اول مسلمان [تسلیم حق] بودن 3 بار [انعام 14 (6:14) و 163 (6:163) و زمر 12 (39:12) ]، اول عابد بودن یک بار [زخرف 81 (43:81) ]، و اول کافر بودن یک بار [بقره 41 (2:41) ] در قرآن مطرح شده است.
86- میگویند هر چیزی قیمتی دارد! اگر این سخن برای امور مادّی دنیایی صدق کند، مسلماً درباره امور اخروی، به خصوص آیات خدا که قیمتی برای آن متصور نیست، باطل است. اصطلاح «اِشتراء» که از اضداد است و معنای توأمان خرید و فروش دارد، از اصطلاحاتی است که به گونه مجازی درباره موضوعات ایمانی بارها در قرآن به کار رفته است. خداوند مشتری [خریدار] جانها و مالهای مؤمنین به بهای بهشت است [توبه 111 (9:111) ]. قرآن از کسانی یاد کرده است که جان خود را در راه رضایت خدا [که بالاتر از بهشت است] میفروشند [بقره 207 (2:207) ] و یا زندگی دنیا را با آخرت [نساء 74 (4:74) و 86 (4:86) ] معامله میکنند. همچنین از اهل کتابی یاد کرده که آیات خدا را به هیچ قیمتی نمیفروشند [آلعمران 199 (3:199) ]. در برابر این مشتریانِ رضایت ربّ و آخرت و اجر او، قرآن به دفعات از دین فروشانی سخن گفته که مشتری متاع دنیا به بهای سرمایه معنوی هستند. از جمله: فروش نفس خود در ازای کسب مقام و موقعیت [بقره 102 (2:102) ]، خرید گمراهی به بهای هدایت [بقره 16 (2:16) و 175 (2:175) ، نساء 44 (4:44) ]، خرید کفر به بهای ایمان [آلعمران 177 (3:177) ]، فروش [عرضه] سخنان لهو برای جلب توجه مردم [لقمان 6 (31:6) ]، فروش کتاب خدا برای ریاست دینی [بقره 79 (2:79) و 174 (2:174) ، آلعمران 77 (3:77) و 187 (3:187) ، مائده 44 (5:44) ]، فروش آیات خدا به بهای اندک [توبه 9 (9:9) ، بقره 41 (2:41) ، نحل 95 (16:95) ].
به طور خلاصه، آنچه در معامله دین با دنیا حراج میگردد و به بهای اندک فروخته میشود، همان مقدّسات ایمانی مردم مثل: کتاب، سنّت، مسجد، یا لباس و شعائر دینی است که وقتی در تولیّت و تصرّفِ دیننمایانِ دنیاطلب قرار گرفت، مسخ و بیمحتوا شده و مردم را از دین فراری میدهد. در این شرایط، آیینی که باید مردم را به یاد خدا و آخرت و اخلاق بیندازد و به محبّت و مودّت سوق دهد، عامل گسترش جهل و خرافات و شخصپرستی و تفرقه و تخاصم میگردد.
87- آیه قبل با جمله «وَإِیَّایَ فَارْهَبُونِ» ختم شد و این آیه با «وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ». هر دو را «تنها از من بترسید» ترجمه میکنند، اما در کلمه «رهبت» مفهوم تداوم و استمرار بیم از خدا نهفته است، و در تقوی، مهار نفس و خویشتنداری از گناه و بیم از عواقب آن. یاد نعمت و وفای به عهد اموری همیشگی و مستمر باید باشد، ولی دین فروشی بستگی به موقعیتها و خریداران دارد!