وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُوا مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ
و [در دوران آوارگی شما در صحرای سینا] ابر را بر سر شما سایبان گرداندیم 120 و مَن و سَلوی [=نوعی رزق رایگان طبیعی] را روزی شما ساختیم، 121 از پاکیزههای آنچه روزی شما کردیم بخورید! و[لی آنها در ناسپاسیشان] بر ما ستم نکردند، بلکه به خود ستم میکردند.
120- در ظاهر چنین مینماید که گویا خداوند به خاطر آزرده نشدن این قوم برگزیده! از سوز آفتاب صحرای سینا، به هنگام عبورشان از مصر، چتر محافظتی بزرگی بالای سرشان گرفته تا مبادا بسوزند و ترنجبین و مرغ بریانی مرتباً از آسمان بر آنها نازل میکرده تا مبادا در این سفر به آنها بد بگذرد!! آیا واقعاً خداوند چنین خاصه خرجیهایی برای این مردم سرکش، آن هم پس از گوسالهپرستی و اختلافات و کشتار قومی کرده، یا سخن از یک امر طبیعی در مسیر عبور آنها در میان است، که البته در هرحال از نعمات طبیعی خدا میباشد. به تعبیر مرحوم طالقانی [در تفسیر این آیات]:
«این آیه با بلاغت مخصوص و تصویر فنی، تنها زندگانی بیابانگردی آنها را مینمایاند. صحرای سینا چون نزدیک به دریای سفید [مدیترانه] و بحر احمر و رودهای بزرگ است، و کوهستانهای بلندی میان صحرا و دریا نیست که ابرها را در حوالی آن متراکم بدارد، بیشتر اوقات ابرهای رقیق پیوسته یا پراکندهای بالای آن در حرکت است... درباره دو کلمه «منّ و سلوی»، اگر از اخباری که به صورت احادیث اسلامی درآمده و به خوبی مورد بررسی قرار نگرفته، و آنچه در تورات آمده چشم بپوشیم و این دو کلمه را به معنای اصلی برگردانیم، از «مَنّ»، مطلق احسان و نعمت بیدریغ بر ناسپاسان، و از «سلوی»، موجبات آرامش و تسلیت میفهمیم... عنایت مخصوص پروردگار بر آنها همین بود که موسی را برانگیخت تا آنها را از سایه ساختمانهای مصریان و فرعونیان و از میان گرد و غبار رنج و ذلّت و زیر تازیانه حکام ستمپیشه و جلادان خونخوار و ریزهخواری سر سفره آنها بیرون آورد و زیر سایه لطف ابرها، که همان سایه لطف خداوند است، و در پرتو هدایت و در میان هوای باز و سر سفره بیدریغ نعمتهای خداوندی قرارشان داد، تا شاید باطن و ظاهرشان در چنین محیطی دگرگون گردد، یا در این مدّت از فرزندان آنها مردانی ورزیده و محکم و دارای ایمان و اخلاق پاک و ابدان سالم و همّتهای بلند پرورش یابند، تا از آنها اجتماعی پا برجا و نیرومند و تمدنی باشکوه پدید آید» [پرتوی از قرآن ج 1 ، ص 164 و 165].
درضمن در این سری آیات [از آیه 48 تا 121] که درباره فصول مختلف تاریخ بنیاسرائیل گزارش میدهد، خداوند تماماً با ضمیر متکلم معالغیر «ما» سخن گفته است، که دلالت بر نقش عمومی فرشتگان، به عنوان کارگزاران جهان در طبیعت و جوامع انسانی، و نقش عملکرد آدمی، البته تماماً تحت نظامات و قوانین آفریدگار، میکند. جالب این که در پیش و پسِ این مجموعه 73 آیهای [آیات 38 تا 47 و آیات 122 تا 126]، جمعاً 19 بار خداوند با ضمیر متکلم وحده سخن گفته است [10 بار در آغاز و 9 بار در انتها]، گویی کتاب تاریخ بنیاسرائیل، که عملکردی عمومی را [با ضمیر «ما»] به نمایش گزارده، جلدی محافظ از نقش ویژه الهی [ضمیر «من»] در برگرفته است.
121- به این دو رزق الهی، علاوه بر این سوره، در سورههای اعراف 160 (7:160) و طه 80 (20:80) نیز اشاره شده است. مَنّ و منّت همان نعمت گرانی است که خدا به آن وسیله بندگان را از بند گرفتاریها رها میسازد. چندان مهم نیست که بدانیم «من» چگونه رزقی بوده است، همین که گرسنگی آنها را رفع میکرده کفایت میکند، گفته شده اصل «سَلوْ» آرامش است و تسلیت نیز از همان ریشه میباشد. مفسران بعضاً «من» را نوعی صمغ درختی، که تورات آن را نان آسمانی شمرده، و «سلوی» را نوعی پرنده، مانند بلدرچین شمردهاند، در هر حال، این دو نعمت، هم جسم آنها را تغذیه میکرده و هم جانشان را آرامش میبخشیده است.