وَإِذْ قُلْتُمْ يَامُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُم مَّا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوا وَّكَانُوا يَعْتَدُونَ

و [به یاد آر] آنگاه که گفتید: ای موسی! ما بر یک نوع غذا [=مَن و سَلوی] دیگر تحمّل نخواهیم کرد! پس به خاطر ما از خدایت بخواه از آنچه زمین می‌رویاند، از [قبیل] سبزی، خیار، گندم، عدس و پیاز برای ما بیرون آورد! 135 [موسی] گفت: آیا آنچه را پَست‌تر است با آنچه بهتر است جایگزین می‌سازید!؟ [حال که هوس تنوع در خوردنی‌ها کرده‌اید، از زندگی آزاد در دل صحرا] به شهری هبوط کنید! 136 پس آنچه خواستید، ارزانی‌تان باد [=بفرمایید به آرزوی خوردنی‌هاتان برسید] و بر آنها [به خاطر ترک شرایط سازنده صحرا و تن دادن به تمتّعات مادّی خوش‌نشینی،] زبونی و بینوایی زده شد و به غضبی از جانب خدا دچار شدند، 137 از این رو که پیوسته به آیات خدا کفر می‌ورزیدند و پیامبران را به ناحق می‌کشتند! 138 از این رو که نافرمانی پیشه ساختند و یکسره تجاوز [به حقوق دیگران] می‌کردند.

135- ذکر این محصولات کشاورزی، به دنبال اعلامِ قاطع قناعت نکردن به منّ و سلوی، انگیزه گرایش آنها به شهرنشینی، برای تأمین لذات غریزی شکم و شهوت را نشان می‌دهد که مغایر برنامه تربیتی خداوند در خودسازی این قومِ خوگرفته به ذلّت تاریخی در نظام فرعونی بود.
بنی‌اسرائیل هنوز ربّ موسی را ربّ خود نشناخته و با خودبینی تمام و تکرار «لنا» [برای ما] می‌گفتند برای ما از پروردگارت بخواه چنین و چنان کند! از آن بدتر اینکه با طلبکاری و مفت‌خوارگی می‌خواستند خدا این محصولات را تقدیم آنان کند! نه آنکه خودشان با زحمت آن را به عمل آورند.

136- ر ک به پاورقی 75 همین سوره (2:36) ، پاراگراف دوم.
این اولین تجربه هبوط بنی‌آدم، پس از هبوطِ نخستین از محیط بهشتی است. آزادی از آزار فرعونیان و زندگی آزاد و رها از جور جبّاران و برخورداری بهشت‌وار از نعمات بی‌دریغ خدا [آیه 35 بقره (2:35) ]، بار دیگر آنها را به عصیان [چشیدن از شجره شیطانی شرک] دچار ساخت و به «هبوط» اجتماعی دیگری گرفتار کرد. منظور از «مِصْرًا» که با تنوین نکره آمده، نه سرزمین شناخته شده مصر، بلکه به معنای لغوی آن، یعنی شهر و مجتمع وسیع می‌باشد، و گرنه نه بنی‌اسرائیل هرگز به کشور مصر برگشتند، و نه به بیت‌المقدس، که هنوز سالیانی دراز در پیش داشتند، وارد شدند.

137- واژه غضب در قرآن یکبار درباره قوم عاد، و 10 بار [عدد تمام] درباره بنی‌اسرائیل [یهودیان]، به دلیل طغیان و عهدشکنی‌های آن قوم به کار رفته است [حمد 7 (1:7) ، بقره 61 (2:61) و 90 (2:90) ، آل‌عمران 112 (3:112) ، مائده 60 (5:60) ، اعراف 152 (7:152) ، طه 81 (20:81) و 86 (20:86) ، مجادله 14 (58:14) ، ممتحنه 13 (60:13) ]. در بقیه موارد، قرآن اعمالی را که موجب گشایش غضب خدا می‌شود برشمرده است. مثل: قتل عمد [نساء 93 (4:93) ]، فرار از جهاد [انفال 16 (8:16) ]، سوگند دروغ در اتهام به زنا [نور 9 (24:9) ]، اشتیاق به کفر [نحل 106 (16:106) ] و انکار آگاهانه حق [شوری 16 (42:16) ].
غضب همان خشم و خروشی است که در اثر ناملایمات رفتاری دیگران به انسان دست می‌دهد، اما از 24 موردی که کلمه غضب در قرآن آمده است، فقط 5 مورد آن به غضب بشری ارتباط دارد و 19 مورد دیگر [از نظر عددی مساوی تعداد خازنان دوزخ- مدثر 30- عَلَیْهَا تِسْعَهَ عَشَرَ]، تماماً از غضب الهی نام برده است. غضب انسان دلالت بر تأثیرپذیری‌اش از رفتار دیگران می‌کند، در حالی که ذات پروردگار منزه و مبرای از تأثیر گرفتن از بندگان است. گفته می‌شود مراد از غضب خدا، صفت فعلی او و عقوبتی است که در نظام کیفری‌اش برای ظلم و ستم قرار داده است [همچون اثر کشندگی در سم و سوزش در آتش]. آدمیان زمانی خشم می‌گیرند و عکس‌العمل نشان می‌دهند که رفتاری را خلاف رضایت خود ببینند، قوانینی که خداوند در جهان و در عالم انسانها قرار داده است چنین عکس‌العملی را نشان می‌دهند: طه 81- ... وَلا تَطْغَوْا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیْکُمْ غَضَبِ وَمَنْ یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَى [...طغیان نکنید که خشم من بر شما گشوده خواهد شد و هر که خشم من بر او گشوده گردد سقوط کرده است].

138 – قرآن در 6 مورد [بقره 61 (2:61) و 91 (2:91) ، آل‌عمران 21 (3:21) و 112 (3:112) و 181 (3:181) ، نساء 155 (4:155) ] به کشتن پیامبران از سوی ستمگرانی از این قوم اشاره کرده است، هرچند نامی از آن پیامبران ذکر نکرده است، ولی شهادت زکریا و یحیی در تواریخ ذکر شده است. وقتی قومی با هوی و هوس، یا زمامدارانشان، با سکوت و بی‌تفاوتی مردم، پیام ‌آوران الهی را معارض سیاست‌های سرکوبگرانه و طغیان نفس سرکش خود می‌دیدند، از میان برداشتن مخالفان، افسارگسیختگی آنان را مدد می‌رساند.