وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُوا مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

و [به یاد آر] آنگاه که با شما پیمان محکم بستیم 143 و [کوه] طور را بالای سر شما بالا بردیم [و هشدارتان دادیم که] آنچه را [از آموزه‌های تورات] به شما داده‌ایم جدّی بگیرید 144 و آنچه را در آن است به خاطر بسپارید، باشد تا پروا پیشه کنید.

143- ر ک به پاورقی 48 همین سوره (2:27) .

144- منظور از نگه داشتن کوه طور بر فراز بنی‌اسرائیل چیست و چه هدفی بر این کار مترتب بوده است!؟ به نظر می‌رسد کلید گشودن این باب را در آیات 143 (7:143) و 155 (7:155) سوره اعراف بتوان یافت؛ آنگاه که با تجلی پروردگار بر کوه طور و متلاشی شدن آن، موسی [که می‌پنداشت خدا را با چشم ظاهر می‌توان دید] مدهوش بر زمین افتاد، و نیز آنگاه که برگزیدگان بنی‌اسرائیل را، که جز با رؤیت آشکار خدا حاضر نبودند رسالت موسی را باور کنند، صاعقه و زلزله‌ای [از فعالیت آتش فشانی] در دامنه کوه طور فرا گرفت [آیات 55 و 155 همین سوره].
از مجموعه قراینی که در این آیه، و سه آیه دیگری، که در قرآن از بالا بردن کوه طور بر فراز بنی‌اسرائیل سخن گفته است [وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ...- بقره 63 (2:63) ، 93 (2:93) و نساء 154 (4:154) ]، معلوم می‌شود که اولا در تمامی موارد، این تدبیر در ارتباط با «میثاقِ» پایبندی به احکام تورات و مهار بنی‌اسرائیل از طغیان بوده است؛ ثانیاً آثار متلاشی شدن قسمتی از کوه طور و زلزله و صاعقه بعدی، همچنان به صورت توده‌هایی از ابر سیاهِ ناشی از پیش زمینه‌های یک آتشفشان شدید، همچون شمشیر داموکلسی بر فراز کسانی که با چند روز تأخیر پیامبرشان به گوساله پرستی برگشتند، تا مدتها ادامه داشته است. گویا عامل بیم و نگرانی برای انسان‌های هزاره‌های پیشین مؤثرتر از عامل امید به آینده بوده است.