وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ
و [به یاد آر] آنگاه که موسی [با توجه به تجربه تلخ گوسالهپرستی قومش در غیاب چند روزه او، که هنگام اقامت در مصر از فرهنگ تقدّس گاو تأثیر پذیرفته بودند] به قومش گفت: خداوند شما را فرمان میدهد که گاوی ذبح کنید! 149 [با تعجّب] گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفتهای؟ 150 [=فکر میکنی ما آنقدر نادانیم که حیوان سودمندی را بکُشیم؟ موسی] گفت: به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم! 151
149- نام این سوره، به عنوان بلندترین سوره قرآن، از همین چند آیه گرفته شده است. آیا هدف از این عنوان، افشای اختلافات و «ایرادهای بنیاسرائیلی» بوده، یا هدفی فراتر از آن برای عبرتآموزی از تجربه این قوم برای همه اُمتها در همه زمانها دارد؟
اختلافات مردمان هر قومی، عمدتاً به وابستگیهای مشترک آنان ارتباط پیدا میکند؛ در دوران فئودالیته غرب، جنگ و ستیزها بر سر «خاک» [زمین] بود و در مشرق زمین، به خصوص ایران خودمان، دعواهای روستاییان بالای ده و پایین ده، بر سر سهمیه «آب»، که با بیل و بیلکِشی گهگاه عدهای مجروح یا کشته میشدند. «اسب» نیز که سریعترین مَرکب برای سفر یا سپاه در جنگها بود، بر سر تصاحبش خونها ریخته میشد، اما وابستگی به گاو و عشق به گوساله، به دلیل وابستگی تودههای مردم در روزگار کهن به فرآوردههای دامی و گوشت و پوست و حتی فضولات آن [برای سوخت زمستانی] و نقش گاوهای نر در شخم زمینهای کشاورزی، زمینهای را در اختلاف با یکدیگر، یا اسارت نفس، فدا کردن ارزشهای فراتر و انحراف از خداپرستی خالص موجب میشده است.
قداست گاو در سرزمین هندوستان بر کسی پوشیده نیست، گاو مقدس آپیس [یا هاپی] که در مصر قدیم مورد پرستش قرار میگرفت، نشانه نیروی خلاقه طبیعت محسوب میشد و بیجهت نبود قوم بنیاسرائیل که قرنها به زندگی در مصر و وابستگی به محصولات مفید این حیوان خو گرفته و به تعبیر قرآن، عشق گوساله را در دلشان نوشیده بودند [بقره 93 (2:93) ]، پس از آزادی از فرعونیان و عبور از نیل، در مسیر مهاجرتشان در صحرای سینا، همین که از کنار قومی گذشتند که به مراسمی در پرستش بُتهاشان مشغول بودند، هوس چنین خدایانی کردند و از موسی خواستند برای آنها نیز چنین معبودانی قرار دهد. در چنین زمینه و ذوق ارضاء نشدهای بود که در غیبت چند روزه پیامبرشان، به رغم همه آیات و معجزات در آزادی از اسارت، به فریب «سامری» به گوسالهپرستی پناه بردند.
و در چنین بستری از شرکزدگی است که برای آفتزدایی از نهال نوپای ایمان، موسی فرمان قاطع کُشتن گاوی را به بنیاسرائیل ابلاغ میکند؛ حرف تأکید «إِنَّ» و مضارع آمدن فرمان «یَأْمُرُکُمْ» و مخاطب بودن همه قوم [نه یک فرد]، نشان از برنامه ریشهکنی عامل انحراف با مشارکت همگان دارد تا مراسمی عمومی [همچون سوزاندن و برباد دادن خاکستر گوساله سامری]، بُت نفس خود را ذبح کنند و خون آلوده شده آن را به زمین بریزند، باشد از چنین بُتشکنی ابراهیموار، ملت تغییری بکند و به خانه تکانی نفس در آستانه عید خون بپردازد!
وابستگی فرهنگی به گاو و گوساله، در دوران تمدّن و شهرنشینی به تدریج برچیده شده است، مگر در روستاها و جوامع عقب افتاده، اما سامریهای زمانه بُتهای دیگری را به تناسب مقتضیات ملتها جایگزین ساختهاند، شخصیتپرستی و بُتتراشی از آدمیان و تقدّس بخشیدن به آنان، جلوه دیگری از همان «گوساله سامری» است که ملتهایی را پس از آزادی، با بازتولید استبداد، به دیکتاتوری خشنتری گرفتار میسازد. مادام که آگاهی تودههای مردم بالاتر نرفته باشد، به جای بُتهای شکسته و سرنگون شده، بُتهای تازه نفسی نصب میشوند. برحسب فرهنگ و اشتغالات ملتها، بُتهای ورزشی [فوتبال، بسکتبال و...] و هنری [خوانندگان، بازیگران و...] تحوّلات جامعه را تحت تأثیر عمیق خود قرار میدهند و برنامههای سرگرم کننده [Entertainments] نقش مهمی در بُتتراشیهای هنری ایفا میکنند.
150- «هُزُوًا» از ریشه «هزء»، سبک شمردن و سهلانگاری تحقیرآمیزی است که به تمسخر و اصطلاحاً دست انداختن دیگران منجر میشود. بنیاسرائیل هیچ ارتباطی میان آن فرمان با مصلحت فردی و جمعی خود ندیدند و چنان ذبحی را عملی لغو و بیهوده تلقی و گمان کردند موسی آنها را به ریشخند گرفته است!
151- پاسخ موسی حاوی پندی حکمتآموز است؛ هیچ عاقلی به خود اجازه نمیدهد با تمسخر کسی شخصیت او را پایمال کند، چه رسد به پیامبران که رسالتشان رشد و تعالی بخشیدن به انسانهای به ضعف و زبونی کشیده شده توسط جبّاران و اربابان زر و زور و تزویر بوده است. قصد موسی کجا و برداشت قوم بدبین او کجا!؟ در ضمن، جهل بیش از آنکه از نظر معنایی مقابل علم باشد، مقابل حلم است، صفت «حلیم» از این رو از نامجای نیکوی خدا محسوب میشود که عکسالعمل فوری در برابر گناه بندگان نشان نمیدهد و به آنان یک عمر مهلت توبه میبخشد.