وَإِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ
و [به یاد آر] آنگاه که کسی را کُشتید، 159 پس درباره آن [با متهم کردن دیگران، از خود] فرافکنی میکردید، 160 حال آنکه خدا افشاء کننده چیزی است که همواره پنهان میکردید. 161
159- آن قتل مسلماً توسط یک فرد انجام شده بود، اما این اتهام متوجه همه آنها شده است؛ به دلایلی چند، از جمله: بیتفاوتی و سکوت رضایتآمیز دیگران، که معمولا کار را بر جنایتکاران آسان میکند، تعصّبات قومی که دفاع از خودی، هرچند مقصّر و جانی، را مقدم بر حقیقت میشمرند، تأثیرات مثبت یا منفی فرهنگ و خُلقیات یک جامعه بر یکدیگر که همگی را در یک عمل اجتماعی مؤثر و مقصّر میسازد. همچنانکه شتر صالح پیامبر را یک نفر کشت، اما همه قوم عذاب شدند [شمس 11 (91:11) تا 15].
160- «فَادَّارَأْتُم» از ریشه «درء» [دفع کردن]، در باب تفاعل [تدارء]، به شدّت از خود دور کردن، به گردن دیگری انداختن و فرافکنی محسوب میشود. مشتقات این فعل 4 بار دیگر در قرآن آمده است: بدی دیگران را با عکسالعمل نیکو از خود دفع کردن [رعد 22 (13:22) و قصص 54 (28:54) ]، عدم امکان دفع مرگ یا عذاب [آلعمران 168 (3:168) و نور 8 (24:8) ].
161- «وَاللهُ مُخْرِجٌ» [به جای والله یخرج] دلالت بر ثبوت و همیشگی بودن این فعل میکند، «تَکْتُمُون» [به جای کتمتم] نیز حقپوشی و کتمان کردنهای همیشگی آن قوم را نشان میدهد، نه الزاماً موردی خاص را.