وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُم بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُم بِهِ عِندَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند ملاقات کنند، گویند: ایمان آوردهایم و هرگاه با یکدیگر خلوت کنند، [متولیان عالِمنما به همکیشان پاکدل خود] گویند: آیا چیزی [از حقایق تورات و بشارت تورات در ظهور پیامبر خاتم] را که خدا برای شما آشکار کرده برای آنها [=مسلمانان] بازگو میکنید تا به [استناد] آن علیه شما نزد پروردگارتان [در قیامت] حجّت بیاورند؟ 167 چرا عقل خود را به کار نمیبندید؟
167- این آیه محاوره دو گروه از بنیاسرائیل را نقل میکند؛ 1- تودههای ساده و پاکدل که تحت تأثیر پیامهای آیین اسلام قرار گرفته و اظهار ایمان میکنند، 2- متولیان مذهبی که مقلّدان خود را از نشست و برخاست با مسلمانان و تبادل نظر با آنها برحذر میدارند تا مبادا تحت تأثیر آنان واقع شوند. «قَالُوا»ی ابتدای آیه متعلق به گروه اول است که متحیّر و سرگردان میان دو شریعت، نگران ضعف اقلیت خود و آینده رشد اسلام، به آن اظهار تمایل میکنند، و «قَالُوا»ی دوم، گفتار متولیانی است که نگران سروری خود بودند. آنها با تنگنظری میپنداشتند هدایت و شریعت الهی اسراری منحصر به خودشان است و یهودیان نباید آن را در اختیار دیگران قرار دهند.
احتجاج از ریشه «حَجْ» [قصد]، در باب افتعال [مثل: اشتعال = شعلهور شدن] قصد و تلاش ذهنی انسان برای دلیل آوردن علیه مدعی است. از این منظر، برهان را «حجّت» میگویند. احتجاج را مجادله و مخاصمه نیز ترجمه میکنند، اما در مجادله، مفهوم سُست کردن گره منطق مدّعی با منطق و دلیل، و در مخاصمه، مفهوم خصومت و دشمنی غلبه دارد.