ثُمَّ أَنتُمْ هَـؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِّنكُم مِّن دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِم بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِن يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

سپس [هنوز] همین شمایید که یکدیگر را می‌کُشید و گروهی از [همکیشان] خود را از دیارشان بیرون می‌رانید، [و به جای خیرخواهی و اصلاح فی مابین] با خودخواهی و تجاوز 180 به پشتیبانی علیه آنها می‌پردازید و اگر [توسط بیگانگان] به اسیری نزد شما آیند [برای آزادی آنان] فدیه می‌دهید، 181 با آنکه همان بیرون کردن آنان [که موجب اسارتشان توسط بیگانگان شده] بر شما حرام بود. آیا به بعضی از کتاب [=تورات] ایمان می‌آورید و بعضی دیگر را منکر می‌شوید؟ پس جزای کسی که چنین کند چیست، جز خواری در زندگی دنیا؟ و [بدتر از آن] روز قیامت به سخت‌ترین عذاب برگردانده می‌شوند، و [بدانید] خدا از آنچه می‌کنید غافل نیست.

180- «اثم» مخالف «برّ»، و «عدوان» مخالف «تقوا» است. معنای تقوا و عدوان روشن است؛ اولی پرهیز و کنترل نفس، و دومی، برخلاف آن، تجاوز به حقوق دیگران است. اما «بِرّ»، به نیکی سرشار و بلند نظری و دریادلی گفته می‌شود [همان‌طور که «بَر» به دشت وسیع، و« بُر» به گندم پر خیر و برکت گفته می‌شود]. پس می‌توان «اثم» را مخالف آن، یعنی تنگ نظری، خودخواهی و بدکرداری دانست. اثم بیشتر به گناهانی اطلاق می‌گردد که چنین حالتی در آن‌ها آشکارتر است. مثل زنا، ربا، کم فروشی، کتمان شهادت و امثالهم.
منحنی صعود بنی‌اسرائیل با حکومت داوود نبی آغاز شد و در دوران فرزندش سلیمان به اوج خود رسید، پس از درگذشت سلیمان، آن اقتدار و امنیّت و آبادی به تدریج با اختلاف میان تیره‌های دوازده‌گانه بنی‌اسرائیل به ضعف و سُستی و ناامنی و خرابی میل کرد، در آن زمان [974 قبل از میلاد] یهودیان به دو جناح متخاصم تقسیم شدند؛ 10 گروه در شمال و 2 گروه [ظاهراً نسل یوسف و بنیامین که در اصل از مادر دیگری بودند] به صف‌آرایی و نبرد با هم پرداختند و از اقوام همسایه [فنیقی‌ها و مصریان بُت‌پرست] علیه یکدیگر یاری جستند. حدود یک قرن و نیم بعد [721 قبل از میلاد] سارگن دوم پادشاه مقتدر آشور به فلسطین حمله کرد و بیت‌المقدس را ویران ساخت و 10 تیره [سبط] بنی‌اسرائیل را به اسارت گرفت، بار دیگر [سال 597 قبل از میلاد] بُخت‌النصر پادشاه بابل به کشور یهودا [اورشلیم] حمله کرد و پس از کشتار و خرابی 70 هزار یهودی را به اسارت گرفت و به بابِل منتقل ساخت تا سرانجام [در سال 539 قبل از میلاد] کورش بزرگ بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شد و پس از 40 سال یهودیان آواره و اسیر را به وطنشان بازگرداند. پس از آن نیز این قوم توسط رومیان و پس از آن، حتی پس از ظهور عیسی‌بن‌مریم، توسط قدرتهای مسیحی مورد شکنجه و کشتار بوده است، تا زمان هیتلر و کوره‌های آدم‌سوزی.

181- نکته بسیار منطقی و متینی است؛ چگونه ممکن است مردمانی برای آزادی همکیشان اسیرشان نزد قومی بیگانه، فدیه بپردازند و فداکاری مالی کنند، اما در اختلافات داخلی همانها را بکُشند و از خانه و کاشانه آواره‌شان سازند!؟ جز آنکه منیّت‌های فردی و قومی بر آنها حکومت می‌کند، و فدیه دادنشان برای آزادی همکیشان، از تعصّب قومی و مذهبی ناشی می‌شود، نه الزاماً پایبندی به ارزش‌ها و اصالت‌های اخلاقی.