وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَّا يُؤْمِنُونَ
و [نیز] گفتند: دلهای ما بسته [در غلاف و پوششی] است، 187 [چنین نیست] بلکه به سبب کفرشان خداوند آنها را از رحمت خود [=فهم حقیقت] دور ساخته است، 188 درنتیجه اندکی ایمان میآورند [یا به اندکی از حقیقت ایمان میآورند].
187- «غُلْف» پوشانده شدن است، مثل شمشیر در غَلاف، این که دلهای ما غلف است! یعنی سخنان تو در دل ما وارد نمیشود و آن را نمیفهمیم، این سخن در آیه 155 سوره نساء (4:155) از زبان منکران رسالت شعیب نیز نقل شده است. در آیه 5 سوره فصلت (41:5) هم همین مفهوم را بیان کرده است: «وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّهٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَفِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَیْنِنَا وَبَیْنِکَ حِجَابٌ...» [گفتند دلهای ما در پوششی است از آنچه ما را به آن میخوانی و در گوشهای ما سنگینی است و بین ما و تو پردهای است...].
188- «لَعْن»، راندن کسی از خود و دور کردن اوست. لعنت کردن ما آدمیان لفظی است و جنبه نفرین دارد، اما لعن الهی، محروم کردن گمراهان از رحمت خود در بازتاب عمل آنها [کفر، نفاق، ستم، فساد و تباهی و...] میباشد. در واقع لعنت خدا مثل دستِ رد زدن معلم به شاگرد تنبل برای رفتن به کلاس بالاتر است که نه از دشمنی، بلکه از حکمت و حمایت از حق دیگران ناشی میشود.