مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ

از کسانی که دین خود را فرقه فرقه کردند و پیروانی [نسبت به اشخاص و ایسم‌های مختلف] شدند،41 [به گونه‌ای که] هر گروهی به آنچه [از حقیقت] نزد خود دارد دلخوش است.42

41 – یاران و پیروان هر رهبری [در حق یا باطل] را «شیعه» او می‌نامند. مثل ابراهیم(ع) که شیعه افکار و اندیشه‌های توحیدی نوح(ع) بود [صافات 83 (37:83) ] و شیعه حضرت موسی(ع) در دوران فرعون [قصص 15 (28:15) ].
اما کلمه شیعه در قرآن عمدتاً معنای منفی داشته و دلالت بر تفرقه‌ای می‌کند که عامل آن پیروی از اشخاص و نظریات فرقه‌گرایانه غیر توحیدی است. فرعون با استفاده از حیله: «تفرقه بینداز و حکومت کن»، مانع از تجمع و وحدت مردم می‌شد و آنها را شیعه [پراکنده] می‌ساخت. قصص 4 (28:4) : «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا...»
در قرآن خطاب به پیامبر اسلام آمده است: «آنهایی که آئین خود را تکه تکه کرده و به پیروانی [نسبت به مراجع دینی] تبدیل شده‌اند، تو هیچ پیوندی با آنان نداری، تکلیف آنها با خداست و در قیامت به این اختلافات خبرشان خواهد داد» [انعام 159 (6:159) ].
آفت یک ملت موحّد، انحراف از اتحاد حول محور کتاب خدا و تمایل به پیروی از اشخاص است که موجب تفرقه، تضاد، تخاصم و خشم و خشونت در جامعه می‌شود: انعام 65 (6:65) - «...أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَیُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ...».

42 – اصطلاح معروفی است که: «حقیقت را همگان مى‌دانند». یعنی آدمیان برحسب ذوقیات و زمینه‌های گوناگون وراثتی، تربیتی، و آموزشی، از زاویه و با نگاهی متفاوت به حقیقتی واحد می‌نگرند و در تبادل آراء و تضارب اندیشه‌هاست که نظریات جدید متولد می‌شوند و جامعه رشد می‌کند. با گسترش تفرقه و شیعه شیعه شدن یک جامعه، دین همچون گوشت قربانی، که به چنگ قومی غارتگر افتاده باشد، قطعه قطعه می‌شود و هر کدام به سهمی که به چنگ آورده‌اند دلخوش می‌شوند.