وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَمِيدٌ
و به لقمان حکمت [=علم اخلاق و رفتار شایسته با دیگران] آموختیم؛11 [از جمله] این که شکر خدای گزار12 و [بدان] هر که شکر گزارد تنها به سود خویش شکر گذاشته و هر که ناسپاسی [=کفران نعمت] کند، مسلماً خدا بینیاز ستوده است [=به حمد و سپاس کسی نیاز ندارد].
11 – منظور از تعلیم حکمت، آموزش فلسفه و ذهنگرایی نیست، حکمت در قرآن، عمدتاً جنبه عملی [نه نظری] دارد و دلالت بر «رفتار و منش» خردمندانه و خداپسندانه میکند. کسی ممکن است علم و دانش نداشته باشد، ولی رفتار و مناسبات اخلاقیاش با دوست و دشمن «حکیمانه» باشد، معنای حکمت متأسفانه در همان دوران آشنایی متفکران اولیه مسلمان، همچون ابنسیناها با فلسفه یونان، از معنای اصیل و عملی و قرآنی خود منحرف شد و جنبه نظری یافت.
واژه «حکمه» 20 بار در قرآن تکرار شده که 10 مورد آن همراه کتاب آمده است [یعلمهم الکتاب و الحکمه] و این دو، دو بال پروازند. تعلیم کتاب، آموزش قوانین و نظامات [در تشریع و تکوین] است و تعلیم حکمت، آموزش اخلاقیات در ارتباط با خدا و خلق و رفتار و عملکرد آدمی. توصیههای لقمان به فرزندش دقیقاً بر همین اخلاقیات تکیه دارد. آیات 22 (17:22) تا 38 سوره اسراء نیز که ده توصیه اخلاقی بسیار مهم را مطرح میسازد [و گویا اشاره به همان ده فرمان حضرت موسی باشد] با این جمله ختم میشود: «ذَلِکَ مِمَّا أَوْحَى إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ» [اینها از جمله حکمتهایی است که پروردگارت بر تو وحی کرده].
12 – کفر، ناسپاسی، نادیده گرفتن و ضایع کردن نعمت و شکر، سپاسگزاری از نعمت دهنده، به زبان آوردن آن و بهرهبرداری عملی از نعمت در مسیر رضایت صاحب نعمت است. در معنای ریشهای شکر، نوعی فزونی و زیادت است. این واژه را در زبان عربی در موارد: چشمه پُر آب، گاو پر شیر، و آسمان پر باران به کار میبرند که تماماً دلالت بر برکت داشتن و رشد و توسعه و استفاده بهینه از نعمت میکند.