يَاأَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا
ای پیامبر، پروای خدا داشته باش و از کافران و منافقان اطاعت مکن که مسلماً خدا همواره دانای حکیم است.2
1 – معنای حزب در قرآن، با تشکلهای سیاسی دنیای امروز متفاوت است. حزب در زبان عربی به دسته و گروهی گفته میشود که در عقیده و آرمانی وحدت نظر دارند، چه در خداپرستی، مثل: حزب الله [مجادله 22 و مائده 56]، چه حزب الشیطان [مجادله 19 و فاطر 6]. اما جمع حزب [احزاب] که 11 بار در قرآن تکرار شده، همواره معنای منفی دارد و به دستجات و گروههایی که در برابر پیامبران جبهه میگرفتند، نسبت داده شده است [هود 17، رعد 36، مریم 37، احزاب 20 و 22، ص 11 و 13، غافر 5 و 30، زخرف 65].
2 – تقوا همان نیروی تسلط بر نفس و کنترل آن در موارد تحریک شیطان و تمایلات نفس است. یکی از خطرهایی که همواره در کمین مؤمنین است، تأثیر پذیرفتن از توصیهها یا تبلیغات دشمنان و سست شدن در اهداف ایمانی است. مسلماً خطایی در این زمینه از رسول خدا سر نزده بود، اما خصلت بشری پیامبر او را همچون بقیه آدمیان نیازمند این هشدار الهی قرار میداد. به ویژه مسئولیت خطیر او مراقبتش را بر مسیر توحیدی بیشتر طلب میکرد.
منظور از کافران همان دگراندیشان، یعنی قبایل بُتپرست است و منافقان هم طیفی از مسلمانان زبانی بودند که به مصلحت زمانه و برای همرنگ شدن با جماعت و برخورداری از منافع مادی ایمان ماسک اسلامی زده و به اصطلاح نان را به نرخ روز میخوردند. گروه اول خطر بیرونی و گروه دوم خطر درونی را، که هر دو در صدد تضعیف و ضربه زدن به نهضت نوپای توحیدی بودند مطرح میسازد.