مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَلَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا

محمد پدر هیچ یک از مردان شما [از جمله زید] نیست،45 بلکه فرستاده خدا و خاتم پیامبران [=مُهرِ پایانِ سلسله نبوّت] است46 و خدا به همه چیز داناست.

45 – این آیه که پایان بخش ماجرای مربوط به زید و زینب است، تأکید می‌کند که محمد(ص) پدر واقعی هیچ یک از مردان شما نیست تا ازدواج او با یکی از زنان مطلقه شما اشکال داشته باشد، نیمه دوم آیه که از «ولکن» آغاز می‌شود، به جای آنکه بر یکسان بودن وضعیت ایشان با دیگران اشاره کند، موضوع رسالت و نبوت او را مطرح می‌سازد تا نشان دهد این ازدواج نه رویدادی احساسی و عاشقانه، بلکه الزامی در ارتباط با رسالت و نبوت او در شکستن سنت‌های غلط جاهلی بوده است.

46 – این سؤال همواره برای کسانی مطرح می‌شود که چگونه توقف سلسله نبوت با جریان دایمی رشد و کمال بشر قابل توجیه است و چرا محمد(ص) باید ختم کننده سلسله پیامبران بوده باشد؟ تحصیلات متعارف و کلاسیک در دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه شاید مثال مناسبی باشد؛ کسی را که دکترا می‌گیرد «فارغ التحصیل» می‌نامند، مرحله تحصیل مقدمات علمی در اینجا به پایان می‌رسد، اما تحقیقات علمی از این به بعد است که آغاز می‌گردد. اصطلاح «درس خارج» در حوزه‌های دینی نیز بیانگر همین مرحله است. بشریت در عصر نزول قرآن به سن بلوغ و آغاز عقلانیت خود رسیده است، اینک با اتکاء به آموزش‌های اولیه و استفاده از کتاب راهنمای عمل [قرآن] می‌تواند به مدد عقل پیش رود.