النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا

پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان به آن‌ها نزدیک‌تر است [=ولایت پدرانه دارد] و همسران او [نیز در حکم] مادران آنانند8 [=همه عضو یک خانواده‌اید] و خویشاوندان در کتاب خدا، نسبت به یک دیگر [در سهم الارث] بر مؤمنان و مهاجران اولویت دارند،9 مگر آن که خواسته باشید نسبت به دوستان خود احسانی کنید که این [حکم] در کتاب نوشته شده است.10

8 – در جامعه و نظامی قبیله‌ای که دولت و سازمان‌های حمایت‌کننده اجتماعی هنوز پدید نیامده بود، پیامبر به عنوان پدر مؤمنین و همسرانش مادران آنها محسوب می‌شدند و همچون والدین سرپرست و حمایت‌کننده آنان و [در صورت فوت] مسئول مراقبت از فرزندان‌شان بودند. آیه 128 سوره توبه (9:128) و آیات دیگری دردمندی و احساس عاطفه شدید پیامبر نسبت به پیروان و حرص او را تا حد هلاکت برای هدایت مردم نشان می‌دهد.

9 – گاهی ممکن است ارتباطات عمیق ایمانی با همفکران دینی موجب گردد حقوق خویشاوندان [نسبی و سببی] نادیده گرفته شود. در این آیه برای حفاظت از نظام حقوقی در ارث، اولویت را به سلسله مراتب خویشاوندی می‌دهد تا اعتقادات و ایدئولوژی به پیوندهای نسبی و سببی آسیبی نزند.

10 – این استثنا نیز در مواردی است که شخص تصمیم می‌گیرد بخشی از اموالش را به دوستان یا همفکران خود ببخشد و یا وصیّت می‌کند پس از مرگ به آنها داده شود، هر چند در قرآن حدود آن مشخص نشده است، ولی گفته می‌شود در وصیّت پس از مرگ بیش از یک سوم اموال را نمی‌توان به دیگران بخشید.