الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ
سپاس و ستایش2 ویژه خداوندی است که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است [تماماً] از آن ِ اوست، و سپاس و ستایش در سرای آخرت [نیز فقط] او را سزاست و همو حکیم و کاملا با خبر [از بندگان] است.
1 – «سبا» نام قوم یا سرزمینی [در 120 کیلومتری شهر صنعا پایتخت فعلی کشور یمن] در روزگاران پیشین بوده که تمدنی پیشرفته داشته و در دورانی ملکه سبا بر آن حکمرانی میکرده است. آنچه در آیات مربوط به این قوم و آبادانی کم نظیر آن آمده است، احتمالا مربوط به دوران پس از ایمان آوردن ملکه سبا و پیوستناش به سلیمان، و نقش آن پیامبر، با علم و امکانات بینظیری که داشته، در عمران و آبادی و امنیت آن سرزمین بوده است [والله اعلم]. همچنان که بنیاسرائیل در دوران حکومت داود و سلیمان به نهایت توسعه و ترقی و شوکت تاریخی خود رسیدند.
2 – متأسفانه معادل جامع و مانعی برای کلمه «حمد» در زبان فارسی وجود ندارد. لغتنامه قرآنی «مفردات راغب» حمد را حالتی بین «مدح» و «شکر» شمرده است. با این توضیح که حمد حالت خاصی از مدح ولی عمومیتر از شکر است، زیرا مدح شخص ممکن است به خاطر رفتار پسندیده یا ظواهر زیبایش باشد، که اولی اختیاری و دومی غیراختیاری است، ولی حمد فقط به موضوعات اختیاری تعلق میگیرد.
شکر فقط در برابر نعمت انجام میشود و به احساس قلبی، به زبان آوردن و به استفاده عملی از آن در راستای رضایت خداوند نعمت دهنده تعلق میگیرد، در حالی که حمد، هم در ستایش و سپاس نعمتهای خداست و هم در ستایش صفات و اسماء او. پس هر شکری حمد است، ولی هر حمدی شکر نیست، همچنین هر حمدی مدح است، اما هر مدحی حمد نیست.
در حمد ما به حکمت خدا توجه میکنیم و در شکر به نعمت او. کلمه مخالف حمد، «ذم» [بدگویی] است و کلمه مخالف شکر، کفر [ناسپاسی و نادیده گرفتن نعمت]. از آنجایی که همه افعال خدا بیعیب و نقص و نیکوست، حمد به طور مطلق و کامل در انحصار اوست.