وَالصَّافَّاتِ صَفًّا
سوگند به صف درآمدگان،2 صف درآمدنی [به شکل و حالتی خاص]،
1- «صافات» از ریشه «صف» دلالت بر نوعی نظم و ترتیب، همچون صفوف منظم ارتش میکند که به دلیل نکره بودن کلمه «صفاً»، تنوع مصادیق آن را در طبیعت نشان میدهد. بسیاری از مفسرین بر این عقیدهاند که سوگندهای آغاز این سوره درباره فرشتگان است، برخی آن را به مجاهدانی که با صف نظامی در راه خدا جهاد میکنند نسبت دادهاند و بعضی نیز [همچون نویسنده قاموس قرآن] احتمال دادهاند منظور از صافات، الکترونهای به دور هسته اتم باشد که در مداری منظم حرکت میکنند [که البته شکل مداری با صف کشیدن متفاوت است].
این نظر نیز [توسط نویسنده کتاب «هفت آسمان»، دکتر کریم رستگار] مطرح شده است که صافات همان سطوح انرژی و خطوط قوای مغناطیسی زمین است که در صفوفی منظم گرداگرد زمین را فرا گرفته و اشعه کیهانی مضرّ برای حیات زمینی را دور میسازد. با توجه به سیاق آیات و نتیجهگیری از سوگندها و آیات بعدی که در ارتباط با نظام حفاظتی جوّ زمین است، این نظریه منطقیتر مینماید.
اگر خواسته باشیم به شیوه «تفسیر قرآن با قرآن» عمل کنیم، ناچاریم موارد کاربرد کلمه صافات و مشتقات ریشه «صف» را که 14 بار در قرآن تکرار شده، مورد تأمل و تدبر قرار دهیم. با یک بررسی اجمالی مفاهیم زیر در مشتقات کلمه «صف» دیده میشود:
الف] 1- نظم و ترتیب در صفوف ارتشی برای دفاع در برابر دشمن متجاوز [سوره صف آیه 4: إِنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا]
2- صفبندی ساحران نظام فرعونی در مقابله با حضرت موسی [طه 64: فَأَجْمِعُوا کَیْدَکُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا]
ب] به صف در آمدن بندگان در روز قیامت برای تعیین سرنوشت [کهف 48: وَعُرِضُوا عَلَى رَبِّکَ صَفًّا]
ج] به صف در آمدن ملائکه و روح [یا: رب و ملک] برای تعیین سرنوشت آدمیان: [نباء 38: یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلائِکَهُ صَفًّا ، فجر 22: وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا]
د] صف آرایی پرندگان در آسمان [هنگام مهاجرت]: [ملک 19: أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الطَّیْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ ، نور 41: وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ]
ر] ردیف و در امتداد هم بودن دست و پای شتر در قربانی [حج 36: فَاذْکُرُوا اسْمَ اللهِ عَلَیْهَا صَوَافَّ]
ز] تختها و بالشهای ردیف شده: [طور 20: مُتَّکِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَصْفُوفَهٍ ، غاشیه 15: وَنَمَارِقُ مَصْفُوفَهٌ]
نتیجهگیری: از موارد فوق میتوان چنین نتیجه گرفت که در معنای عمومی کلمه «صف»، به گونهای ردیف شدن و نظم و ترتیب برای نوعی «حفاظت» از هویت خود وجود دارد؛ از حفاظت در برابر دشمن گرفته تا حفاظت از سقوط از طریق بال گشودن پرنده، تا صفآرایی آدمیان یا فرشتگان و روح در روز داوری نهایی برای تعیین سرنوشت ابدی انسانها.
به این ترتیب و به طور کلی با توجه به سیاق آیات بعدی و به خصوص اشارهای که به پایینترین طبقه جوّی [السَّمَاءَ الدُّنْیَا] و نقش حفاظتی آن [وَحِفْظًا مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ مَارِدٍ] شده است، صافات را میتوان تدبیر امنیتی و نظام محافظ حیات زمینی در برابر عوامل مخرّب و مرگآور معنا کرد.
از طرفی، کلمه صافات علاوه بر این سوره، تنها در دو سوره دیگر قرآن، و هر دو بار در اشاره به بال گشودن پرندگان، آمده است که میتوان از این تشبیه و تمثیل مفهوم دقیقتری برای واژه صافات پیدا کرد:
ملک 19: آیا منکران به پرندگان بالا سرشان [هنگام پرواز] نمینگرند که بال گشاده [صافات] و بال بسته [یقبضن] حرکت میکنند؟
نور 41: پرندگان بال گشاده [صافات] تماماً رویکرد خویش به آفریدگار و نقش مثبت خویش را میدانند.
در هر دو آیه عمل بال گشودن در برابر امواج هوا را «صافات» شمرده که معنای مخالف آن «یقبضن» [قبض= بستن] میباشد. اتفاقاً طبقات جوّ، بخصوص طبقه مغناطیسی [Magnetosphere] زمین همچون چتری روی زمین بال گشوده است. در آیه 165 همین سوره نیز، کلمه «صافون» [جمع با واو و نون به جای الف و ت] در بیان نقش فرشتگان آمده است که مؤید همان عملکرد حفاظتی است. در این آیه از زبان فرشتگان دو نقش برای این کارگزاران جهان هستی قائل میشود:
1- صافون، 2- مسبّحون.
صافون را میتوان نیروهای حفاظتی به صف درآمده، همچون ارتش، و مسبّحون را نیروهای پاک کننده معایب و نواقص با نقش اصلاحی و ترمیمی آن دانست [والله اعلم].
وظیفه هر ارتشی تشکیل صفوف پیاده نظام [و نیروهای هوایی، دریایی، و زمینی] برای دفاع از نظام موجود است [وَالصَّافَّاتِ صَفًّا]. این ارتش دو نقش مهم ایفا میکند: 1- راندن دشمن از مرزهای خودی [فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا]، 2- تعقیب و مراقبت محافظتی از عوامل نفوذی و نابودی آنان [فَالتَّالِیَاتِ ذِکْرًا].
2- مفسرین هر سه آیه نخست این سوره را سوگند تلقی کردهاند؛ اگر هم چنین باشد، تفاوتی را که میان سوگند اول [که با واو قسم آغاز شده: وَالصَّافَّاتِ صَفًّا] با دو آیه بعدی که فاء تفریع [نتیجه و اثر] بر سر آنها قرار گرفته [فَالزَّاجِرَاتِ، فَالتَّالِیَاتِ] وجود دارد، نمیتوان نادیده گرفت. به نظر میرسد اصل و اساس، همان صفآرایی نیروهایی باشد که موجب رانش عامل مضرّ و مخالف و تعقیب آن میگردد.