إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاءِ الصِّرَاطِ
آنگاه که [به صورت ناگهانی و غیر منتظره] بر داود وارد شدند، بدین سبب دلش از ایشان طپید!23 گفتند: مترس؛ [ما] دو نفر اختلاف داریم که یکی از ما بر [حقّ] دیگری تجاوز کرده است. پس [در این ماجرا] میان ما به حق داوری کن و [کارمان] سَرسَری مگیر24 و به شیوهای عادلانه25 ما را [در رفع اختلاف] هدایت کن.
23- «فَزَعُ» حالت ویژهای است که از مواجهه با صحنهای وحشتناک به قلب انسان دست میدهد، اصطلاحاً میگویند: دلم فرو ریخت، از جا کنده شد، به شدت تپید، منقبض شد و…
24- فعل «تُشْطِطْ» از ریشه شطّ، خارج شدن از حق و عدالت است و در اینجا مفهوم سرسری گرفتن داوری و خروج از معیار توحیدی دارد. این واژه فقط سه بار در قرآن تکرار شده است و دو مورد دیگر [کهف 14 (18:14) و جن 4 (72:4) ] دقیقاً در ارتباط با مسئله توحید است. آنچه در قضاوت مهم است، پیروی از عدالت است و نظر شخصی دادن و پیروی از هوای نفس [شططا] محسوب میشود.
25- «سَوی» نوعی مساوات و برابری و تعادل است، مثل تسویه حساب که بدهکاری و بستانکاری را برابر میکند. نسبت دادن این کلمه به صراط، که در آیه 43 سوره مریم (19:43) «...فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا» نیز تکرار شده است، دلالت بر خطمشی متعادل در راه حق و پرهیز از انحراف به چپ و راست یا بالا و پایین میکند.