إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ
[یکی از آن دو پیشدستی کرده و گفت:] این برادر من نود و نه میش دارد26 و برای من [مستضعف] فقط یکی است! [با این حال] میگوید: آن یکی را هم به من بسپار!؟27 و [آن هم نه به زبان خوش، بلکه] در سخن هم بر من برتری میورزد28 [=درشتی میکند]!
26- به میش و بعضاً به گاو یا آهوی ماده «نَعْجَه» [جمع آن نِعاج] گفته میشود/
27- «أَکْفِلْنِیهَا» [کفالت آن را به من بسپار] از ریشه «کَفَلَ» و کفیل کسی است که عهدهدار امور دیگری باشد، مثل کفالت کودکان.
28- نسبت دادن فعل عزّت [برتری و تسلط و سربلندی] به کلام، دلالت بر درشتی و برتری طلبی در گفتگو میکند.