أَفَمَنْ حَقَّ عَلَيْهِ كَلِمَةُ الْعَذَابِ أَفَأَنتَ تُنقِذُ مَن فِي النَّارِ

آیا کسی که کلمه [=موجبات برانگیزنده] عذاب بر او تحقق یافته،25 آیا تو می‌توانی آن را که در آتش است26 نجات دهی؟

25- بیشتر مترجمان «کَلِمَهُ الْعَذَاب» را فرمان عذاب معنا کرده‌اند، البته این برگردان مفهوم کلی آیه را منتقل می‌کند، اما توجه به معنای اصلی واژه «کلمه»، بُعد دیگری از مسئله را آشکار می‌سازد. کلمه از ریشه «کلم»، به گفته اهل لغت، «تاثیرگذاری» است. تأثیری که توسط ابزار سه گانه شناخت [سمع، بصر، و قلب] دریافت می‌گردد. تأثیر سخن در اذهان و انتقال معانی از طریق گوش را «کلام» می‌گویند، همچنانکه زخم زدن به دیگری را، که با چشم دیده می‌شود، «کلم» می‌نامند، جسم و جان و روح و روان نیز می‌تواند تأثیراتی را از بیرون بپذیرد.
قرآن تولد عیسی مسیح را ناشی از کلمه ویژه‌ای که خدا بر مریم(ع) القاء کرد، شمرده است [نساء 171 (4:171) و آل‌عمران 45 (3:45) ]. چنین تولد غیر متعارفی «تأثیر گزاری» ویژه‌ای در ذهن و اندام تولید نسل مریم به شمار می‌رود.
در قرآن آمده است که اگر دریاها مرکب می‌شدند، برای نوشتن کلمات ربوبی کافی نبود [کهف 109 (18:109) و لقمان 27 (31:27) ]. مفسرین این «کلمات» را همان مخلوقات خدا دانسته‌اند که هر کدام «اثری» از آفریدگار عالم است.
وقتی گفته می‌شود ابراهیم(ع) را پروردگارش با «کلماتی» مبتلا کرد و آزمود، و یا آدم(ع) پس از هبوط از بهشت به «کلماتی» از پروردگارش دست یافت [بقره 37 (2:37) ]، نشانگر حقایق و ارزش‌هایی است که به آن دست یافتند، همچون: صبر، تقوا، حلم، احسان، ایمان، تسلیم و... به همین دلیل است که قرآن «تقوا» را «کلمه» نامیده است [فتح 26 (48:26) ] و همه این صفات «تأثیراتی» در شخصیت آدمی می‌گذارند.
با مقدمات فوق، آیا نمی‌توان گفت «کَلِمَهُ الْعَذَاب» همان تأثیرات منفی از آثار گناه باشد که وجود منکران را فرا می‌گیرد؟ با این توضیح، ذهن تلاوت کننده متوجه نقش عمل در عذاب می‌شود، اما با ترجمه «فرمان عذاب» چنین القاء می‌گردد که گویی این خداست که خشمگینانه فرمان عذاب می‌دهد! هر چند همه فعل و انفعالات به خدا برمی‌گردد، اما در بیان نخست تقصیر بر گردن منکران می‌افتد و در دومی به گردن خدا!

26- جمله «مَنْ فِی النَّارِ» بر این حقیقت دلالت می‌کند که در آتش بودن منکران «ذاتی» یعنی وجودی است نه عارضی و بیرونی که بتوان کسی را از آن خارج کرد.