اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاءُ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
خداست که نیکوترین سخن نو را نازل کرد؛34 کتابی همگون و هماهنگ35 که [از تدبر در آیاتش] پوست کسانی که از پروردگارشان خشیّت36 دارند بلرزد،37 سپس پوستها و دلهاشان به یاد خدا نرم شود،38 این چنین است هدایت خدا! که به وسیله آن کسی را که خواهد [=شایسته بداند] رهبری میکند و آن را که خدا به گمراهی [انتخابی خودش] سپرده باشد،39 هیچ رهبری [به سوی سعادت] برای او نیست.
34- «حَدِیثِ» به هر آنچه تازه و نو باشد گفته میشود چه قول، چه فعل. حادثه و حوادث نیز اتفاقات تازه است. خواب را نیز که دائماً تکرار میشود «احادیث» میگویند. کافران، قرآن را سخنانی قدیمی و کهنه، که از زمان نوح و ابراهیم تکرار شده، میشمردند، ولی قرآن آن را پیامهای همواره نو و تازه شونده [بر حسب درک و دانش تلاوت و تدبّر کننده] مینامد. این کتابی نیست که با یکبار خواندن، همچون کتابهای قصه، تمام شود، معدنی است که هر چند کنده و کاویده شود گنج بیشتری عاید میگردد. از 28 باری که این واژه در قرآن آمده، 10 بار آن وصف این کتاب است.
35- متشابه از ریشه «شَبَهَ» دلالت بر شبیه و مثل و مانند بودن میکند. متشابه بودن قرآن، همگونی و نظیر هم بودن آیات آن، و مبرا بودنش از اختلاف و تضاد را نشان میدهد. مثانی بودن قرآن، همچون عدد ثانی [2] که به عدد واحد [1] برمیگردد و بر آن بنا میشود، هماهنگی و ارتباط تمامی اجزاء [آیات] قرآن با یکدیگر را، همچون ارتباط اعضاء و جوارح بدن انسان، نشان میدهد. با این تعبیر، قرآن بدنهای است که آیاتش مرتبط و مفسر یکدیگر بوده، هر عضوی از آن در بیان مقصود همگون عضوی دیگر است و تماماً به سوی صراط مستقیم هدایت میکند.
36- خشیّت را ترس معنا میکنند، اما این چه ترسی است که به تعبیر قرآن، تنها دانشمندان پیدا میکنند!؟ [...إِنَّمَا یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ...- فاطر 28 (35:28) ] آیا خشیّت جز احساس حیرت در برابر عظمت و ابهت آفریدگار و نگرانی از ناهماهنگی با نظام حکیمانه اوست؟ ...شاگردان تنبل و تنپرور به فکر آخر سال نیستند، آنکه هوشمندتر است از رد شدن و عقب ماندن هراس میکند!
37- «تَقْشَعِرُّ» از «قَشْعَرَ» به انقباض و لرزش پوست بدن، که موی را بر اندام راست میکند، گفته میشود، گاهی عوامل مادی همچون سوزِ سرما و ترس موجب آن میگردد و گاهی احساس عمیق و درونی که قلب او را تحت تأثیر قرار میدهد.
38- قرآن در ذوب فلزات از واژه لینت استفاده کرده [...وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ- برای داوود آهن را نرم کردیم- سبا 10 (34:10) ]، نرم گویی در گفتار [فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنًا...- طه 44 (20:44) ] و نرمی در اخلاق [فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ...- آلعمران 159 (3:159) ] را نیز «لینت» شمرده است. نرم شدن پوست [در برابر خشکی] دلالت بر انعطاف آن میکند و نرم شدن دل مقابل قساوت و نشانهای است از آمادگی برای پذیرش حق.
39- قبلا گفته شد که خدا کسی را گمراه نمیکند، اما از آنجایی که همه فعل و انفعالات به نظاماتی برمیگردد که خدا مقرر کرده، گمراه شدن منکران نیز در همین نظام و ناشی از مشیت اوست، ولی عملا خودشان مقصر هستند. همچنانکه معلم شاگرد را تجدید یا رفوزه میکند، اما این رفتار ناشی از عملکرد خود دانشآموز است.