أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ

آگاه باش که دین خالص فقط برای خدا است [=دینداری موحدانه باید پیراسته از شرک و شخصیت‌پرستی و واسطه‌تراشی باشد] و کسانی که [برای رسیدن به حاجت خود] اولیایی به جز خدا گرفته‌اند، [ادعای باطل‌شان این است که] ما اینها را نمی‌پرستیم،4 مگر به این خاطر [به آنها متوسل می‌شویم] که ما را به خدا [در عرضه حاجات] نزدیک کنند5 [اما این واسطه‌تراشی‌ها موجب انحراف از توحید و تفرقه در وحدت می‌شود] و بی‌تردید خداوند در آنچه [با موحدان] اختلاف می‌کنند داوری خواهد کرد،6 مسلماً خدا کسی را که [عملا] دروغگوی بسیار ناسپاس باشد،7 به مقصود نمی‌رساند8 [=ادعای وجود واسطه در ارتباط با خدا، هم دور از واقعیت یعنی دروغ است و هم نهایت ناسپاسی است که آدمی برای حاجاتش به جای آفریدگار خود متوسل به آفریده‌ها، اعم از بُت‌ها، فرشتگان، انبیاء و اولیاء حق گردد].

4- هر مسلمانی که اهل نماز باشد، حداقل ده بار در نیایش‌های روزانه خود جمله «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را تکرار می‌کند که ضروری است بدانیم دقیقاً چه چیزی را از خدا درخواست می‌کنیم. بیشتر مردم عبادت را همین نماز و روزه‌ و سایر احکام شرعی می‌دانند. در ترجمه‌های فارسی قرآن، کلمات: بندگی کردن، پرستش، و اطاعت را جایگزین کلمه عبادت می‌یابید. البته این معادل‌ها از جهاتی قابل قبول است، ولی بیانگر روح مطلب و رساننده همه بار معنایی کلمه عبادت نمی‌باشد.
در زبان عربی هموار کردن راهِ سنگلاخ برای جاده‌سازی را «عبدالطریق» می‌گویند و مسیری را که در اثر کثرت رفت و آمد کوبیده و برای رهروان رام شده باشد، «طریق معبد» می‌نامند! عبادت به سلسله رفتارهایی گفته می‌شود که جاده وجود انسان را برای پذیرش تکالیف و صفات خدایی، مثل ایثار، انفاق، عفو، شهادت، علم و حکمت... هموار سازد و مقاومت منیّت‌ها و نفس دنیاطلب او را مهار نماید.
با چنین ریشه‌یابی لغوی، آیا نمی‌توان گفت منظور از عبادت، رام و هموار کردن نفس سرکش، طغیانگر و تن‌پرور آدمی است تا استعداد بالقوه‌ای را که خداوند از روح خودش در او دمیده به فعلیت برساند؟ این استعداد چیزی جز همان اسماء الهی نیست که در همان آغاز آفرینش و سجده ملائک، در نهاد آدمی به ودیعه گذاشته شده است. در قرآن آمده است که شیطان را عبادت نکنید، بدیهی است که منظور از عبادت، پرستش، آنطور که ترجمه می‌کنند، نیست، بلکه همان تسلیم و تن دادن و رام بودن در برابر وسوسه‌های اوست. عبادت غیرخدا نیز به همین معناست.

5- این استدلال مشرکین معاصر پیامبر بود که این بُت‌ها شفیعان ما نزد خدایند و می‌توانند حاجات ما را به او برسانند «هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ الله».

6- اگر همگان خدای واحد را بپرستند، جز وحدت و برادری و برابری نخواهد بود، اختلاف آنگاه آغاز می‌شود که هر گروه و فرقه‌ای الهه، بُت، مرشد، مراد، مرجع و مولای مخصوصی داشته باشد. در جوامع اسلامی نیز اگر کتاب خدا حاکم باشد، نیازی به رساله نویسی و حکم و فتوای اشخاص نخواهد بود.

7- «کَفَّار» [مبالغه کفر]، نهایت ناسپاسی را نسبت به خدایی که آنچه داریم از بخشش و موهبت اوست نشان می‌دهد.

8- هدایت، نه راهنمایی، بلکه راهبری و رساندن رهرو به مقصد و مقصود است، در کلمه هدایت تبعیّت و پیروی نیز نهفته است. از این روی قرآن هدایتی است برای متّقین، محسنین، مؤمنین و مسلمین و با این صفات است که می‌توان به مقصود رسید.