يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِّن دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، جز از خودتان [=از بیگانگان] دوستِ همرازی نگیرید 235 [که آنها] از هیچ کوششی در آشفته ساختن [امور] شما کوتاهی نمی‌کنند. 236 دوست دارند که شما را گرفتار مشکلات سازند. 237 خشم و کینه آنها از دهانشان [=سخنانشان] آشکار است 238 و آنچه در سینه‌هاشان پنهان می‌دارند 239 بزرگتر است، ما نشانه‌ها را به روشنی برای شما بیان کردیم، اگر اهل رفتار عاقلانه بوده باشید.

235 - برای دوستی کلمات زیادی در قرآن وجود دارد؛ از جمله: رفیق، خلیل، قرین، مصاحب، محاور، صدیق، حبیب، ولی و غیره. «بِطَانَه» به دوستی می‌گویند که از بطن و بود و نبود شخص آگاه باشد. به آستر لباس که همچون زیرپیراهنی به تن می‌چسبد نیز بطانه می‌گویند که مفهوم همراز دارد. مخاطب این آیه همه مسلمانان است. منظور روابط سیاسی اقتصادی با بیگانگان است که همواره با حریمی از احتیاط باید همراه باشد. اگر جوامع اسلامی در روزگار ما به چنین ضعف و پراکندگی گرفتار شده‌اند، یکی از عواملش همین راه دادن بیگانگان به اندرون خانه و سپردن کلید آن به مستشاران قدرتهای جهانی است که به دنبال منافع ملی و سیاست‌های استعماری و استثماری خودشان هستند.

236 - «خَبَال» را فساد، یعنی به هم خوردن نظم و تعادل می‌دانند، به قول راغب [در مفردات]، خبال تباهی و بی‌تعادلی فکری است. مثل بیماری و جنونی که بر حیوان عارض می‌شود، یا آشوب و آشفتگی که بر عقل و تصمیم گیری مسلط می‌گردد. دیوانه و مجنون را مُخَبَّل و عاشقی را که عشق، بی‌قرار و مفتونش کرده باشد، می‌گویند «خَبَلَ الحُبُّ قَلبَهُ» [المنجد]. این کلمه تنها دو بار در قرآن آمده است و هر دو حکایت از عواملی نفوذی می‌کند که موجب از هم پاشیدگی وحدت در تصمیم گیری و آسیب به مدیریت می‌شود. توبه 47 (9:47) - ...لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلاَّ خَبَالاً.... «یَأْلُوا» فعل مضارع از ریشه «اَلْو»، سُستی به خرج دادن و کوتاهی کردن است.

237 - «عَنَتْ» مشقّت و سختی است. این واژه 5 بار در قرآن آمده است. درباره: رنج و مشقّت بی‌همسری [نساء 25 (4:25) ]، احساس دردمندی و رنج پیامبر از مشکلات و گرفتاری‌های مردم [توبه 128 (9:128) ]، تمایل بیگانگان به نابسامانی و پریشانی مسلمانان [آل‌عمران 118 (3:118) ]، در گرفتاری و سختی و مشقّت افتادن مردم یا نافرمانی از رسول [حجرات 7 (49:7) ]، و بالاخره به مشقّت افتادن مسلمانان، اگر حقوق یتیمان را رعایت نکنند [بقره 220 (2:220) ].

238 - عداوت همان دشمنی و تجاوز، و بُغض، ضدّ حبّ است. این دو حالت نشانگر تنفر یا تمایل می‌باشند. واژه « بَغْضَاء» که 5 بار در قرآن تکرار شده، شدت این تنفر و ناخوشایندی را نشان می‌دهد؛ سه بار در عداوت و بُغض بنی‌اسرائیل میان خودشان [مائده 14 (5:14) و 64 (5:64) ]، و با مسلمانان [آل‌عمران 118 (3:118) ]، یکبار در نقش شیطان، از طریق قمار و شراب، در تخریب مناسبات آدمیان [مائده 91 (5:91) ]، و بار دیگر در پدیدار شدن دشمنی میان مشرکین و موحّدین [ممتحنه 4 (60:4) ]. بقای عداوت و بغض و کینه میان یهودیان تا روز قیامت، ناشی از خصلت مالدوستی و رقابت در کسب هرچه بیشتر ثروت، به هر قیمتی است، که موجب تضاد منافع و تخاصم میان خودشان و با دیگران می‌گردد.

239 - اصطلاح صدر یا صدور، در تمامی 44 موردی که [مستقل یا با ضمائر] در قرآن آمده است، معنای مجازی دارد و نمی‌توان آن را به قفسه سینه ظاهری نسبت داد. صدر انسان، همان ظرفیت روحی اوست که به تعبیر قرآن، تنگ‌نظر یا وسیع نظر [ضیق صدر یا سِعِه صدر] می‌شود [انشراح 1 (94:1) ، حجر 97 (15:97) و موارد دیگر]، سینه از تنگ‌نظری شفا پیدا می‌کند [توبه 14 (9:14) ، یونس 57 (10:57) ]، و امراضی امثال: ترس [حشر 13 (59:13) ]، کِبر [غافر 56 (40:56) ]، نیاز [حشر 9 (59:9) ]، مخفی کاری [نمل 74 (27:74) ، غافر 19 (40:19) و...]، دشمنی [اعراف 43 (7:43) ] و شیطان در آن نفوذ می‌کند [ناس 5 (114:5) ]، خدا سینه‌ها را می‌آزماید [آل‌عمران 154 (3:154) ] و آیات خود را در آن وارد می‌کند [عنکبوت 49 (29:49) ] و.... در ضمن 12 بار در قرآن بر علیم بودن خدا بر ذات سینه‌ها تأکید شده است.