يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید! رِبا نخورید [آن هم] با بهرهای چند برابر و افزون شده [=تصاعدی] 259 و از خدا پروا کنید، باشد تا به فلاح [=شکوفایی استعدادها] نائل شوید. 260
259 - گویا پس از شکست غیرمنتظره اُحُد، به ذهن کسانی خطور کرده بود که علت پیروزی قریش ثروتی است که سرمایه اندوزان آنان از طریق تجارت و رِبا دادن به دیگران به دست آوردهاند، و نیز گفته شده برخی یهودیان رِباخوار مدینه هم پیشنهاد همکاری و مشارکت در منافع به برخی مسلمانان داده بودند. این آیات تخدیری ظاهراً ناظر به زمینههای چنین تمایلاتی است.
260 - «فِلاح» را رستگاری، موفقیت و به نجات و پیروزی رسیدن ترجمه کردهاند. ریشه این کلمه «فَلَحَ»، تداعی کننده شکافتن موانع برای انجام کار و پیشروی در مسیر است. در زبان عربی کشاورز را به خاطر شکافتن و شخم زدن زمین «فلاّح»، و حرفه کشاورزی را «فلاّحت» میگویند. به همین نحو دریانورد را نیز که دریا را میشکافد و پیش میرود فلاّح مینامند.
کشاورز با شخم زدن زمین، امکان تنفس به زمین میدهد تا دانه نهاده شده در آن، از دل خاک به افلاک سر کشد و در پرتو نور خورشید بالنده و بارور گردد. دانه قدسی آدمی نیز اگر از بار سنگین وابستگیهای مادّی، به مدد تزکیه نفس آزاد گردد، در هوای ایمان و معنویت، به رشد و تعالی میرسد.
معمولا «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» را «مؤمنین رستگار شدند» ترجمه میکنند، به نظر این قلم چنین ترجمهای به خوبی بیانگر نقش مفهوم فلاح نیست؛ فعل افلح نشان میدهد آنها نفس خود را به شکافتن، رُستن و شکفتن رساندهاند. شکافتن حجابها و موانع، رَستن از وابستگیهای دنیایی و شکفتن استعدادهای خدائی است. در زبان انگلیسی نیز دوره رشد و پیشرفت انسان را با کلمه Fluorite ، و کسی یا چیزی را که رشد و توسعه کرده باشد، با کلمه Flourish وصف میکنند.