وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ

و بشتابید 263 [به مسابقه سرعت] به سوی آمرزشی [=پاک شدن و پالایشی] از جانب پروردگارتان 264 و بهشتی به فراخنای [گستره] آسمانها و زمین 265 که برای پرواپیشگان [به تدریج] آماده شده.266

263 - «سَارِعُواْ» فعل امرِ سرعت گرفتن [در باب مفاعله- مسارعه]، رقابت در سرعت و افزایش آن نسبت به پیشتازان دیگر را می‌رساند. گویی مسابقه سرعتی میان دوندگان به سوی پیراسته شدن و به پردیس پروردگار نائل گشتن در جریان است که نیروی محرکه آن پرواپیشگی [تقوا] می‌باشد. آیات پیش از آن، در پرهیز از رِباخواری در کسب ثروت از طریق بهره‌کشی از بینوایان بود و این آیه، راه وصول به ثروت جاویدی را که آسمانها و زمین را در بر می‌گیرد می‌نمایاند.
ذکر مسئله رباخواری در جامعه فقیر عربستان در 14 قرن پیش، در مقایسه با ربای نظام بانکی در دنیای سرمایه‌داری امروز و کاپیتالیسم غربی همچون کاهی در برابر کوه و بهانه‌ای است برای بیان طغیان سرمایه. در دنیایی که تنها یک درصد جمعیت آن بیش از 99 درصد بقیه مردم ثروت دارند می‌توان فساد حاکمیت سرمایه را به مدد لابی‌گری در مراکز تصمیم‌گیری در بانک‌ها، بیمه‌ها، شرکت‌های دارویی، نفتی، اسلحه سازی و غیره آشکارا مشاهده کرد.
رِباخوار با استثمار خلق به رشد کاذب بادکنکی می‌رسد و احساس عاطفه و احسان به نیازمندان را در خود می‌کُشد، و پروا پیشه، با اطاعت از خدا و رسول به رشد و کمال می‌رسد. این دو میدان مسابقه همواره در برابر خلق گشاده است، تا به کدام بپیوندیم!

264 - ر ک به پاورقی 38 همین سوره (3:16) .

265 - منظور از عرض در اینجا مکان جغرافیایی در برابر طول نیست، بلکه گستره پیشتازی به سوی کمال را که در «معرض» دید باطنی انسان و تابع وسعت بینش اوست نشان می‌دهد. آسمانها و زمین گوشه‌ای از جلوه قدرت و حکمت ربّ ذوالجلال و الاکرام و میدان کمال آدمی است، وگرنه در آیه 21 سوره حدید (57:21) ، که به جای سرعت به سبقت از یکدیگر توصیه شده، فراخنای بهشت را نه همین آسمانها و زمین، بلکه مانند آن شمرده است: «سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللهِ وَرُسُلِهِ...»

266 - اگر بهشت همه پهنه آسمانها و زمین است، پس جهنم کجاست!؟ گویند صحابه‌ای همین سؤال را از رسول خدا پرسید و پیامبر در پاسخی کوتاه فرمود: هنگام روز شب کجاست!؟ [سُبحانَ اللهِ اِذا جاءَ النّهارُ فَاَیْنَ اللّیلُ]
در مورد حق و باطل نیز در قرآن آمده است: «...جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا» [اسراء 81 (17:81) ]. خاطره‌ای از دوران دانشجویی آلبرت اینشتین نقل کرده‌اند که در پاسخ استادش که برای چالش ذهنی شاگردان دیندار پرسیده بود: «اگر خدا همه چیز را خلق کرده، پس شیطان هم مخلوق اوست و از آنجا که کار هر کس نمایانگر صفات اوست، پس خدا نیز شیطان است»! اینشتین با مقایسه گرما و سرما، و نور و تاریکی و استناد به برهان وجود و عدم، نشان داده بود همانطور که از نظر فیزیکی هر کجا نور و گرما نباشد، تاریکی و سرما حاکم می‌شود، شیطنت نیز در غیاب رحمت خدا جلوه می‌کند..
در آیه 131 این سوره (3:131) ، دوزخ را آماده شده برای کافران «أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ»، و در این آیه بهشت را آماده شده برای متّقین «أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» شمرده است. فعل مجهول أُعِدَّت، همانطور که در پاورقی 261 بیان گردید (3:131) ، از ریشه عَدّ [شمردن] است و تعدید [در باب تفعیل] مفهوم ذخیره و آماده کردن تدریجی دارد. همچنانکه روز و شب، گرما و سرما و حق و باطل با تدریج و تأنی جا به جا می‌شوند، جهنم و بهشت نیز که زمینه‌اش در ضمیر انسان است؛ با کفر [پوشاندن حقایق]، و با تقوا به تدریج ساخته می‌شود. در این مسیر مؤمنان به ولایت خدا از انواع تاریکی‌ها به سوی نور، و کافران به ولایت طاغوت‌ها از نور فطری به تاریکی خارج می‌شوند [بقره 257 (2:257) ].
«اشاعره» بهشت و دوزخ را از پیش ساخته شده می‌دانستند و «معتزله» آن را به آینده حواله می‌دادند. این آیه، و آیات مشابه، تحقّق و صورت یافتن هر دو را تدریجی و تابع عملکرد آدمی می‌شمارند. [این برداشت مرهون ذهن و ضمیر روشن و بیدار معلم بزرگ قرآن مرحوم آیت الله طالقانی در تفسیر این آیات است].
به تعبیر قرآن، بهشت به متقیان نزدیک می‌شود، نه متقیان به بهشت [شعراء 90 (26:90) ، ق 31 (50:31) ، تکویر 13 (81:13) ]، دوزخ بر گمراهان بارز و آشکار می‌گردد نه برعکس [شعراء 91 (26:91) و نازعات 36 (79:36) ]، آتش دوزخ از دلها زبانه می‌کشد [همزه 7 (104:7) ] و سوخت آن خود آدمیان سنگ دل‌اند [بقره 24 (2:24) و آل‌عمران 10 (3:10) ]. با این تعابیر، جای شگفتی ندارد اگر قرآن بهشت را دستاورد و میراثِ خود ساخته آدمیان بنامد [مؤمنون 11 (23:11) ، زمر 74 (39:74) ، مریم 63 (19:63) ، اعراف 43 (7:43) ، زخرف 72 (43:72) ، مؤمنون 10 (23:10) ، شعراء 85 (26:85) ]. دنیا و آخرت را دو اقلیم جدا انگاشتن، همچون جدا دیدن فصل کاشت با فصل برداشت، و جدا پنداشتن دنیای دو بُعدی کرم ابریشم با دنیای سه بُعدی پروانه پس از خروج از پیله است.