ثُمَّ أَنزَلَ عَلَيْكُم مِّن بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُّعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِّنكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُـولُونَ هَل لَّنَا مِنَ الْأَمْرِ مِن شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنفُسِهِم مَّا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُـولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَّا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُل لَّوْ كُنتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
سپس بعد از آن غم [پی در پی]، آرامشی بر شما نازل کرد؛ خوابی سبک که گروهی از شما را فرا گرفت 313 و گروهی دیگر، [حفظ] جانشان آنها را به خود مشغول داشته بود و به گونه پندارهای [معیارهای دوران] جاهلیت، گمان ناحقی به خدا میبردند؛ 314 میگفتند: آیا در این کار [=جنگ] هیچ [اختیاری] برای ما وجود دارد؟ بگو: بیگمان [اختیار] تمام کارها برای خداست. 315 آنها چیزهایی را در دل خود پنهان میدارند که برای تو آشکار نمیکنند؛ میگویند: اگر [اختیار] کار دست ما بود [در شهر میماندیم و] اینجا کشته نمیشدیم! بگو: اگر در خانههای خود هم بودید، آنهایی که کشته شدن [=جانبازی در راه خدا] بر آنها نوشته شده بود، [از خانه] به سوی خوابگاه [ابدی] شان 316 به میدان [مبارزه] میشتافتند. 317 [این مشیّت جاری شد] تا خدا آنچه را در سینههای شماست به [بوته] آزمون گذارد 318 و تا آنچه را در دلهاتان هست تصفیه سازد و خدا بر آنچه در سینههاست بس داناست.319
313 - اولین اثر نگرانی و اضطراب و حزن و اندوه، ربودن خواب از چشمان است که با بیخوابی مستمر تشدید و تقویت میشود. آن غم مضاعف [حوادث فراگیر] ذهنشان را از فکر غنایم از دست داده و مصیبتی که بر آنها وارد شده بود متوجه وضع حال و چارهجویی برای جبران مافات ساخت و آرامش ناشی از خوابی سبک، گروهی از آنان را [که هدفی برتر داشتند] فرا گرفت. نسبت دادن این فعل و انفعالات به خدا، به دلیل مسبّبالاسباب و علّتالعلل بودن اوست.
314 - در جاهلیت امور را یکسره به اراده شفیعان [بُتها] میپنداشتند و اختیاری مستقل برای آدمیان قایل نبودند.
315 - منظور آنها از «هَل لَّنَا مِنَ الأَمْرِ مِن شَیْءٍ» چیست؟ آیا در مسئله جبر و اختیار سرگردان مانده بودند، یا همین که به همراه رسول خدا به میدان آمده بودند، به جای شکست و محرومیت، انتظار پاداشی از خدا داشتند؟ احتمال طبیعیتر این است که چون تمایل به ماندن در شهر و دفاع از سنگر و بام خانهها را داشتند، این چنین رأی اکثریت را به انتقاد میگرفتند. تأکید بر این که تمامی امر از آن خداست «إِنَّ الأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ»، وقتی حتی رسول هم به تصریح آیه 128، هیچ حقی در آن ندارد [لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ]، میرساند که مشیّت خدا تابع تشخیص سلیقهای کسی نمیگردد. آری شرکت در نبرد اجباری نیست، اما اصل دفاع و نظرخواهی از رزمندگان و همه امور به تدبیر خداست.
316 - «مَضَاجِع» اسم مکان از ضجع [خوابیدن]، به مکان خواب [رختخواب] یا خواب طولانی [قبر] گفته میشود. این کلمه دو بار دیگر درباره بستر خواب شبانه در قرآن آمده است: نساء 34 (4:34) و سجده 16 (32:16) .
317 - «بَرَزُواْ»، از ظهور و «بروز» [آشکار شدن]، و مقابل پوشیده و پنهان شدن است. بارز شدن، به «مبارزه» درآمدن، سینه سپر کردن، جبههگیری و رویارویی است. شتافتن آن جانبازان به قتلگاه خود، نه ناشی از سرنوشتی از پیش مقدّر شده، بلکه ناشی از انتخاب و اختیار خودشان بر اساس حکم دفاعی بود که بر آنها [همچون: کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْصِّیام، کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاص و...] مقرّر شده بود.
318 - منظور از ابتلاء، امتحان، فتنه و تمحیص، تشخیص نمره قبولی افراد نیست، رشد و کمال ایجاب میکند آدمی در چالش سختیها قرار بگیرد تا نیروهای بالقوه خود را به فعلیت درآورد [ر. ک. به مقالات: فتنه، ابتلاء، امتحان از همین قلم]. ابتلاء و امتحان و فتنه، همچون بوته ذوب فلزات، برای زدودن ناخالصیها و ظهور و بروز گوهر ناب انسانی است.
319 - ر ک به پاورقی 72 همین سوره (3:29) . به گفته امام علی: سینه عاقل صندوق اسرار اوست [نهجالبلاغه حکمت 6]، با این تعبیر مجازی، سینه ظرف دربرگیرنده ویژگیهای شخصیتی هر انسانی است، اما قلب مرکز تبادل اندیشه و احساس و زیر و رو شدن و انقلاب است. سینهها به ابتلاء و چالش میافتند و در نتیجه، دلها خالص و پاک میشوند.