كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ

هر کس چشنده مرگ است 378 و جز این نیست که پاداش شما در روز قیامت تمام و کمال داده می‌شود، پس کسی که از آتش دور داشته شده و به بهشت درآورده شود، 379 بی‌شک به مقصد [نجات] رسیده است 380 و زندگی دنیا جز برخورداری فریبنده نیست.381

378 - «ذَآئِقَه» همان حس چشایی است که در مقایسه با خوردن، فقط بر چشیدن مزه غذا دلالت می‌کند. در قرآن این کلمه همواره به صورت مجازی آمده است. مثل چشیدن: عذاب [بیشترین کاربرد]، رحمت، نعمت، وبال امر [نتیجه کار بد]، سوء، موت، بأس، بعض الذی عملوا [نتایج اعمال]، خزی [خواری]، لباس الجوع والخوف [گرسنه و ناامنی فراگیر] و... از 63 موردی که مشتقات ذائقه در قرآن آمده است، تنها سه مورد [اعراف 22 (7:22) ، نباء 24 (78:24) و ص 57 (38:57) ] در ظاهر به معنای حقیقی ذائقه آمده‌اند، ولی آن سه مورد را نیز، که مربوط به عالمی دیگر است، می‌توان از متشابهات با معنای مجازی دانست [مثل چشیدن از شجره ممنوعه]. اما عبارت: «کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَهُ الْمَوْت» علاوه بر این آیه، در آیات 35 انبیاء (21:35) و 57 عنکبوت (29:57) آمده است، البته با نتیجه‌گیری متفاوت؛ در این آیه به پاداش اخروی، در سوره انبیاء به ابتلای انسان در خیر و شر، و در سوره عنکبوت به بازگشت به سوی خدا اشاره شده است.
مرگ گرچه از دید مردمان دنیانگر پایان حیات آدمی و به عدم رهسپار شدن است، اما در منطق قرآن، مرگ نخستین چشیدن حیات بعدی و پیش درآمدی است از حیات گسترده‌تر انسان در ابعاد و عالمی بسیار فراتر. خدا خالق مرگ و حیات است [مُلک 2 (67:2) ] پس مرگ انتقالی به عالمی دیگر با چشیدن مزه آن [گام اول] است.

379 - «زَحْزِح»، کنار شدن و کنار کردن، و «مُزَحْزِح» کنارکننده است. این لفظ در بقره 96 (2:96) نیز تکرار شده است. «...لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَاللهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ». ریشه این کلمه «زَحَّ»، معنای به شتاب هُل دادن یا جلو کشیدن دارد و تکرار آن «زَحْزِح» [مثل: کبکب، سلسل، غلغل، دبدبه و...] شدّت را می‌رساند. «زَحْزِح» فعل مجهولی است که بر اعمال برکننده و دورکننده انسان از آتش افروزی‌های امروزی، که فردای قیامت ظهور و بروز پیدا می‌کند، دلالت می‌کند.

380 - فوز و فلاح را رستگاری معنا می‌کنند، ولی تفاوتی اساسی در میان این دو واژه وجود دارد؛ فلاح از ریشه «فَلَحَ» شکفتن و شکوفا شدن استعدادهای بالقوه معنوی در نفس آدمی است. اما فوز، سلامت رسیدن به مقصود و نجات یافتن از خطرات مسیر می‌باشد. اعراب به بیابان و صحاری کویری «مفازه» می‌گفتند و عبورِ به سلامت از چنین صحاری سوزانی را «فوز» می‌دانستند. «رضایت خدا» همان فوز عظیم، بالاتر از بهشت و عالی‌ترین مرتبه‌ای است که انسان می‌تواند به آن نایل شود.

381 - ذکر فریبنده بودن دنیا اشاره به عاملی است که مانع از برکنده و آزاد شدن می‌کند. مصداقش همان بُخل و خودداری از انفاق است که در آیات گذشته ذکر گردید. بُخل همچون حرص و حسد و کبر و... در معنای مجازی، آتشی است که استعدادهای کمال آفرین آدمی را می‌سوزاند و جزیی از ذات شخص می‌گردد. آن کس که بتواند پی در پی و مستمر [فَمَن زُحْزِحَ...] زمینه‌های چنین آتشی را در درون خود خاموش سازد، به سلامت به مقصد رسیده است: حشر 9 (59:9) و تغابن 16 (64:16) - ...وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.