لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوا وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلَا تَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
هرگز مپندار آنهایی که از خدمات خویش [با افتخار و] ابراز شادمانی [متکبرانه، یاد] میکنند و به خاطر آنچه نکردهاند [یعنی وظایفی که به عهده دارند ولی به حرف و وعده اکتفا کردهاند] پیوسته دوست دارند مورد ستایش و تمجید قرار گیرند [دیندار واقعی و اهل بهشتاند]. 387 پس [با چنین روحیاتی] هرگز آنها را بر دستگیره نجاتی از آتش مپندار، و [برعکس] برای آنها عذاب دردناکی است. 388
387 - به راستی مصداق این اوصاف چه کسانی هستند؟ برخی از مفسرین آنها را منافقانی دانستهاند که سوگند خورده بودند در جهاد شرکت میکنند، ولی همواره بهانهجویی میکردند. برخی آنان را مسلمانانی دانستهاند که اظهار ایمان و انفاق در راه خدا مغرورشان ساخته بود و انتظار تعریف و تمجید داشتند، حال آنکه وظایف زیادی را انجام نداده بودند. اما سیاق آیات، به خصوص آیه پیش از آن، درباره علمایی از اهل کتاب [یهودیان] است که وظیفه داشتندکتاب آسمانی را برای تودههای مردم تبیین کنند ولی آنها به خاطر ترس و محافظهکاری [در برابر قدرت حاکمان یا مقلدان] از بیان آنچه مخالفت با آنها تلقی شد خودداری میکردند.
خودستایی، تکبّر و تعصّب بسیاری از علمای اهل کتاب را قرآن به دفعات برای عبرت مسلمانان نقل کرده است. آنها از خدمات تبلیغاتی و تعلیماتی و تشریفاتی [دعای عقد و ترحیم و ختنه و حلال کردن غذاها و...] که عرضه میکردند [بما اوتوا]، بسیار خرسند و مفتخر بودند و دوست داشتند برای کارهایی که نکردهاند [وظایف اساسی دین، یا سوء استفادهای که میتوانسته ولی نکردهاند] مورد ستایش قرار گیرند.
خصلت خودستایی برخی از این عالم نمایان، را که سواد مختصری [نصیباً من الکتاب] داشتند، آیه 49 سوره نساء (4:49) به وضوح بیان کرده است: « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُزَکُّونَ أَنْفُسَهُمْ بَلِ اللهُ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ...». شدیدتر از آن را میتوان در انجیل متی علیه «کاتبان و فریسیان» یافت.
گویا با توجه به هدایت و هشدار این آیه بوده که امام علی(ع) هنگام زمامداری مردم را از حمد و ستایش خود به دلیل تکالیفی که بر عهده داشته ولی هنوز از ادای آن فارغ نشده و یا به آن اقدام نکرده بود باز میداشت: «...اسْتَحْلَى النّاسُ الثَّناءَ بَعْدَ الْبَلاءِ، فَلاتُثْنُوا عَلَىَّ بِجَمیلِ ثَناء لاِِخْراجى نَفْسى اِلَى اللهِ وَ اِلَیْکُمْ مِنَ الْبَقِیَّهِ فى حُقُوق لَمْ اَفْرُغْ مِنْ اَدائِها..» [خطبه 216 نهج البلاغه بند 16- در بعضی نسخ خطبه 207]
388 - «فوز» به معنای رسیدنِ سلامت و بیخطر به مقصد است و «مفازه»، اسم مکان یا وسیله چنین موفقیتی است. اگر سقوط از هواپیما مرگآور است، چتر نجات، «مفازه» و فرود آرام و به سلامت، «فوز» است. دنیا نیز درهای به سراشیبی هوی و هوس است و نجات از دنیاپرستی به مدد مراتبی از ایمان و عمل «مفازه» [مواضع فکری و عملی] به شمار میرود و رسیدن به مقصد را نیز فوز مینامند. در قرآن آمده است برای پرواپیشگان دستگیرههای نجاتی است [إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا- نباء 31 (78:31) ]. و برعکس، متولیان دنیاطلب دینفروش را، که عوام میپندارند جایگاهشان در بالای بهشت است، هیچ دستگیره نجاتی از عذاب نخواهد بود [آلعمران 188 (3:188) ].