فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُل لِّلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوا وَّإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ

پس اگر [متولیان اهل کتاب] با تو به محاجّه [=دلیل‌تراشی برای انکار حق] پرداختند، 51 بگو من روی [دل] ‌خویش به خدا [و نه تعصّبات قومی و نژادی] تسلیم کرده‌ام 52 و پیروانم [نیز چنین هستند]. و به کسانی که کتاب [=تورات] به آنها داده شده [=علمای اهل کتاب] و اُمّیان [=توده‌های بی‌خبر آنها] بگو: 53 آیا شما [هم در برابر خدا] تسلیم شده‌اید؟ پس اگر [بدینگونه] تسلیم شده باشند، به راستی هدایت شده‌اند 54 و اگر روی گرداندند، وظیفه تو فقط رساندن [پیام توحیدی] است 55 و خدا [خودش] به بندگان بیناست.

51 - احتجاج از ریشه «حَجّ» [قصد]، در باب افتعال [مثل: اشتعال = شعله‌ور شدن] قصد و تلاش ذهنی انسان را با دلیل و برهان در ردّ ادعای حریف می‌رساند. از این منظر، برهان را «حجّت» می‌گویند. احتجاج را مجادله و مخاصمه نیز گفته‌اند، اما در مجادله، مفهوم سُست کردن گره منطق مدّعی، و در مخاصمه، مفهوم خصومت و دشمنی غلبه دارد، در حالی که در محاجّه، عرضه کردن دلیل و برهان مورد نظر است.

52 - معنای ظاهری «وجه»، همان چهره و روی آدمی است، اما از آنجایی که روی آوردن به هر چیزی، نشانه رویکرد دل به آن است، معنای باطنی این کلمه اهداف و آرمان‌هایی است که به آن روی می‌آوریم. آنچنان که ابراهیم(ع) پس از روی آوردن به ستاره و ماه و خورشید و مشاهده افول آنان، به آفریدگار آنها روی آورد و گفت: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ...» [انعام 79 (6:79) ]. مسلماً متوجّه ساختن وجه خود، همان نگاه دل و هدفگیری در زندگی است. اصطلاحات: «ابتغاء وجه الله» [پی‌جویی وجه خدا] و «یریدون وجه الله» [خواستن وجه خدا] که به کرّات در قرآن تکرار شده [از جمله: بقره 115 (2:115) و 272 (2:272) ، رعد 22 (13:22) ، روم 38 (30:38) و 39 (30:39) ، رحمن 27 (55:27) ، انسان 9 (76:9) ، لیل 20 (92:20) ، و...]، همان جهت و هدف خدایی است که مؤمن به آن روی می‌آورد. چنین است تسلیم کردن وجه خود به خدا [...أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلَّهِ...- آل‌عمران 20 (3:20) ]. این که در قرآن گفته شده در قیامت کسانی با وجه خود به آتش می‌افتند، منظور همین اهدافی است که به آن روی آورده‌اند [از جمله اسراء 97 (17:97) ، فرقان 34 (25:34) ، قمر 48 (54:48) ].

53 - قرآن در 31 آیه یهودیان و مسیحیان را به طور عام «اهل الکتاب» [منسوبین به کتاب]، و در 21 آیه علمای آنها را، که آشنای به کتاب و آگاه از آن بودند، «أُوْتُواْ الْکِتَاب» نامیده است. اما در مورد توده‌های مقلّد، که چشم به فتاوی آنها داشتند، عنوان «اُمیّون» را به کار برده که دلالت بر بی‌سوادی نسبت به کتاب دینی می‌کند. آیه 78 بقره (2:78) نیز به همین گروه از بنی‌اسرائیل، که از کتابشان جز خیالاتی واهی چیزی نمی‌دانستند، اشاره کرده است.

54 - تسلیم وجه به خدا، نیازمند نیروی تقوا برای مقاومت در برابر جاذبه‌های قدرت و ثروت و انگیزه‌های نفسانی است. اهل کتاب دلشان متوجه تمایلات و تمایزات برتری‌طلبانه قوم خودشان بود و نمی‌خواستند به پیامبری عرب نژاد از غیر نسلِ خودشان و از ذریّه اسمعیل [نه اسحق] و از سرزمین مکه [نه فلسطین] ایمان بیاورند. تسلیم شدن به خدا، زیر پا نهادن همه این تعصّبات قومی است.

55 - از 13 باری که کلمه «بَلاَغ» در قرآن آمده است، در 6 مورد تأکید شده که جز ابلاغ پیام خدا، پیامبر وظیفه‌ای [اجرایی برای ایمان آوردن مردم] ندارد.