لَّا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ
مؤمنان نباید کافران [=منکران باورهای خود] را به جای مؤمنان به ولایت [=دوستی برای جلب حمایت و تکیهگاه] بگیرند 66 و هرکس چنین کند، هیچ پیوندی با خدا ندارد، 67 مگر آن که به نوعی از آنان پروا گیرید 68 [کاملا مراقب باشید بر شما مسلّط نشوند] و خداوند شما را از نفس خود برحذر میدارد 69 و [بدانید] سیر تحوّل [همه آفریدهها] به سوی اوست.70
66 - ولایت، نه دوستیهای عاطفی و احساسی عادی و روابط معقول و متعارف اجتماعی، بلکه دوستیها و پیوندهای سیاسی سلطهآوری است که استقلال را زایل میسازد. معنای ولایت را جز در ارتباط با مناسبات جامعه قبیلهای عربستان در 14 قرن قبل نمیتوان شناخت و برگردان آن به معادل فارسی «دوستی» رساننده کامل بار معنایی آن نمیباشد. در دوران جاهلیت، در فقدان دولت مرکزی و قانون پذیرفته شده عمومی، «وِلاء» واکنشی در برابر ناامنی و قتل و غارت بود و دوستی میان تعدادی قبیله و همبستگی آنها با یکدیگر، سّد محکمی در برابر غارتگران پدید میآورد. این «ولایت»، شکل ساده روابط سیاسی و پیمانهای نظامی میان چند کشور در روزگار ماست و جنبه فردی آن در کنارجنبه اجتماعیاش بسیار کمرنگ میباشد. در زبان عربی کلمات زیادی به فارسی دوست یا دوستی ترجمه میشوند. مثل: مودّت، شفیق، صَدیق، حبیب، قرین، خلیل، رفیق، مصاحب، محاور و... که البته تفاوتهای ظریفی از نظر نوع دوستی و کاربرد آن با یکدیگر دارند. ولایت نیز چنین است و بر دوستی به نیّت جلب حمایت و اتکاء به قدرت دیگران دلالت میکند. قرآن نه تنها دوستی متعارف با یهودیان و مسیحیان را نهی نکرده، بلکه احسان کردن و داشتن مناسبات عادلانه اقتصادی با آنان را توصیه کرده است. آنچه قرآن نهی کرده، برقراری «ولایت» [دوستی سلطه آور] با اهل کتابی است که با مسلمانان به خاطر دینشان میجنگند و آنان را از سرزمینشان آواره میسازند [ممتحنه 8 (60:8) و 9]. متأسفانه دولتهای به ظاهر اسلامی در صده اخیر، اغلب یا همپیمان و وابسته به بلوک شرق [روسیه و چین] بودهاند، یا بلوک غرب [آمریکا و انگلیس و...] حال آنکه قرآن از «بِطَانَه» [مشاور همراز و نزدیک] گرفتن بیگانگان، مسلمانان را نهی کرده [آلعمران 118 (3:118) ] و آنها را از نفوذ غیرخودیها «وَلِیجَه» در ارکان اجتماعیشان برحذر داشته است [توبه 16 (9:16) ].
67 - منظور از «مَن یَفْعَلْ» هر نوع زد و بند و ارتباط پنهانی است. در این صورت گویی از تکیه و توکل به خدا بریده و به جبهه مقابل پیوسته است.
68 - هدف از این پرواگیری، که در اصطلاح دینی تقیّه معنا میشود، مراقبت و محافظتی است از بیم تسلّط آنان، وگرنه روابط انسانی و عاطفی فردی، یا مناسبات علمی و فرهنگی و هنری داشتن با آنان هیچ مانعی ندارد. همه این توصیهها برای حفظ حریم و حوزه ایمانی و استقلال جامعه اسلامی میباشد.
69 - فعل مضارع «یُحَذِّرُ»، همیشگی بودن این هشدار را میرساند؛ هشداری نسبت به خود خدا [نَفْسَهُ]، نه عِقاب و عذاب او، زیرا یکتاپرستی [توحید] در جوامع بشری همواره در برابر «طاغوت» [به انواع و اشکال شرک در طغیان قدرت و ثروت و ولایت مستبدان] قرار دارد و ولایتِ الله با ولایت طاغوت در تضاد و تعارض با یکدیگرند.
70 - معنای «صیرورت»، شدن و تحول یافتن و رسیدن است، اهل لغت مصیر را مصدر میمی و اسم مکان معنا کردهاند، یعنی بازگشتگاه. اما مصیر با مرجع و مسیر فرق دارد؛ در این واژه، توجه به سرانجام تحولات و محصول فرآیند مورد نظر است. مشتقات این واژه 29 بار در قرآن تکرار شده است. مثل: الی الله تصیر الامور [امور به سوی خدا برمیگردد]، الیک المصیر، الی الله المصیر، الیّ المصیر، الینا المصیر، بئس المصیر، ساءت مصیرا، مصیرکم الی النار.